کلاس نویسندگی | درام

แชร์
ฝัง
  • เผยแพร่เมื่อ 15 ก.ย. 2024
  • درام
    توصیف و تشریح درام
    چگونه بنویسیم - چگونه نویسنده شویم - درام چیست - کارکرد درام و دراماتیزه کردن اثر
    آشنایی با نویسندگان ایرانی و نویسندگان بزرگ جهان
    تکنیک های نوشتن | داستان نویسی
    در این قسمت:
    00:01 مقدمه
    00:15 درام - دراماتیزه کردن
    01:50 تعارض| کشمکش - درونی و بیرونی
    03:11 نمونه کشمکش
    03:55 غیر قابل پیش بینی بودن
    07:39 توسعه شخصیت - شخصیت پردازی چند بعدی
    08:57 لحن ویژه ی هر شخصیت
    09:58 موقعیت های بحرانی و حساس
    11:02 حواس و احساسات
    13:25 پایان بندی - معین و باز
    سخنوران | دکتر محمدعلی حسینیان، بنیان گذار آموزش سخنوری حرفه ای در ایران
    02188042380

ความคิดเห็น • 15

  • @sepehrtabari7538
    @sepehrtabari7538 17 วันที่ผ่านมา

    خدا قوت ❤

  • @ahmaddandiyfer3744
    @ahmaddandiyfer3744 17 วันที่ผ่านมา +1

    ❤ خدا حفظتون کنه ❤

  • @sepehrtabari7538
    @sepehrtabari7538 17 วันที่ผ่านมา +1

    من از بچگی کلی تو ذهنم داستان تجسم میکردم ولی تو بچگی داستان هام طبيعتا کودکانه بودن ولی الان داستان هام نوجوان پسند شدن البته بیشتر ایده هام هنوز هم ایده کودکانه دارم

  • @sepehrtabari7538
    @sepehrtabari7538 17 วันที่ผ่านมา

    آقا من خیلی به نویسندگی علاقه دارم و تعریف از خود نباشه خلاقیت زیادی دارم اوایل یعنی تا پارسال ایده ها و داستان هام خیلی خام و سطح پایین و آماتوری بودن ولی الان چند وقته که با تمرین بهتر شدم و الان دیگه ایده هام شاهکار نه دیگه سطح پایین نیستن خوب شدن

  • @sepehrtabari7538
    @sepehrtabari7538 17 วันที่ผ่านมา

    یه سوال اگر بخوای داستانی بنویسی که هم درام باشه هم کمدی هم ترسناک هم تاریخی هم علمی تخیلی هم اسلشر هم عاشقانه باید چی کار کنی؟ اصلا چنین چیزی امکان پذیر هست؟

    • @RezaUpdown
      @RezaUpdown 10 วันที่ผ่านมา

      بده شیش😂

  • @sepehrtabari7538
    @sepehrtabari7538 17 วันที่ผ่านมา

    یه ایده دارم اینکه یه شب یه شکارچیه خوناشام با یه چوب که به سم آغشته بود یه خوناشام رو زخمی میکنه و خوناشامه نفس های آخرش بود یه گرگ رو میبینه که داره رد میشه و قبل از مردن اون گرگ رو گاز میگیر و میمیره و اون گرگ تبدیل به خوناشام میشه ( برای ادامه دوتا گزینه دارم اول اینکه اون گرگ در طول چند روز یه گروه کامل گرگ خوناشام درست میکنه و گرگ ها باید برای بقا تلاش کنن گزینه دوم اینکه گرگ به شد ترسيد و خودش رو قایم میکنه و باید با چالش ها کنار بیاد خودم گزینه اول رو ترجیح میدم شما چی؟

    • @sarahahmad7868
      @sarahahmad7868 12 วันที่ผ่านมา +1

      زیادی خون آشامی بود .
      از اواسط نتونستم بخونم .
      مثل معمای خون آشامی بود که کی به کیه سرگیجه گرفتم . 😁
      البته با احترام

  • @sepehrtabari7538
    @sepehrtabari7538 17 วันที่ผ่านมา

    یه نفر دیگه هم یه ایده داده در ساله ۱۹۵۹ یه بچه تو منچستر به دنیا میاد با اسم چارلز کالینز اون از بچگی عاشق. اسلحه و جنگ بود و کودکی خیلی سختی داشت وقتی به دنیا آمده مادرش مرده پدرش بزرگش میکنه بعد مدتی تو ۱۵ سالگی چارلز وقتی داشت با رفیقش تو شهر میگشت یه مرد مست با کلت به رفیقش شلیک میکنه چارلز به شدت سریع و چابک بود با قدی بلدن پس با سرعت به سمت‌ مرد رفت و کوبوند تو صورتش ۵ دقیقه کتک زده بعد اسلحه و فشنگارو برداشت مرد حمله کرده چارلز ناخواسته شلیک کرده و مرد مرد خیلی خوشش اومده و فرار کرده چارلز یه نابغه بود مدرسه رو زود تموم کرده و رفت ارتش تو مدتی کوتاه به بالاترین حد رسید یه روز چارلز با یه گروه میرن تو به منطقه و یک دفعه دشمن اون هارو به رگبار میبنده خیلی ها کشته شدن چارلز هم زخمی میشه و با یه اسلحه کل دشمن رو میکشه خلاص چارلز همه دوستانش رو از دست داده و مشکل روانی پیدا میکنه تو ۲۳ سالگی از جنگ بر میگرده ولی دیگه آدم سابق نبود دولت هم بجای تشکر اونو ره چپشم نمیگیره و میگه کشتی که کشتی و تیر اخرو به تن بی‌جان چارلز میزنن اونم دیگه وقتی میفهمه این همه سال زحمت واسه هیچی بود روانی میشه و راهی تيمارستان بعد ۲ سال تمام پرسنل تيمارستان رو میکشه و فرار میکنه موهاشو مثل همون مدل توماس شلبی میزنه یه دستکش سیاه کت چرم قهوه‌ای و شلوار جین و ماسک سربازا تو شب میفته به جون تمام کسایی که کارمند دولت سر بازارو با تیغ کلتش میکشه با مسلسل افراد مجلس و کله گنده هارو میکشه استادیوما رو منفجر میکنه و میفته به جون مردم و بعد مدتی لباس سرباز سیاه پوش رو میپوشه ولی داستان جای کار داره هنوز ( این ماله من نیست یه نفر تو کامنت بهم گفته من فقط دارم انتقال میدم نظر شما چیه؟ بدونید که هرچی بگین به صاحب این داستان انتقال میدم

  • @RezaUpdown
    @RezaUpdown 10 วันที่ผ่านมา

    استاد حالا فرض کن ما این قصه یا داستان رو نوشتیم بعدش ب کی بدیم بخونه ک تایید کنه قابل چاپ هست یا بدرد قیف میخوره

    • @sokhanvaran_official
      @sokhanvaran_official  9 วันที่ผ่านมา +1

      سلام. به زودی زمان برگزاری جلسات کارگاهی اعلام خواهد شد. در جلسات کارگاه متن شما بررسی خواهد شد. موفق و سلامت باشید.

    • @RezaUpdown
      @RezaUpdown 9 วันที่ผ่านมา

      @@sokhanvaran_official عالی👍🙏

  • @sepehrtabari7538
    @sepehrtabari7538 17 วันที่ผ่านมา

    یه نفر تو کامنت یه ایده نوشت ( نویسنده رضا رده سنی ۱۳ شروع داستان تو شب کریسمس یه پسر به اسم الکس با خانواده به مسافرت میرن تو راه رفتن ترافیک خیلی شلوغی جلوشون میگیره الکس به پدرش میگه از راه فرعی بریم که طولانی تره ولی خلوت وقتی رفتن تو جاده یه مرد با لباس هایی پاره و سیاه رو دیدن مرد به پدر اشاره میکنه و میگه بیا پدر میپرسه تو کی هستی؟ مرد میگه بیا تا بگم پدر به مرد نزدیک میشه و میبینه که دست مرد یه تیغ هست تا خواست فرار کنه مرد گلوی پدر رو پاره میکنه و با هیجان میگه از دست جاستین نمیشه فرار کرده الکس تا صحنه رو میبینه میخواد بره کمک پدرش ولی تا به خودش میاد میبینه که مادرش هم کشته شده جاستین میاد جلوی الکس با لبخندی شیطانی میپرسه تیکه تیکت کنم یا کورت کنم؟ البته درد بکشی بیشتر حال میده این ایده اولیه هست و ماله من نیست یه نفر تو کامنت گفته من فقط دارم انتقال میدم نظر شما چیه؟ خوبه ؟ بدونید که هرچی بگین به صاحب این داستان انتقال میدم