فکر کنم کار جان هست // موقع تماس های مشکوک امروز شوهرش توی جلسه بود جان میخواد کاساندرا و متیو از هم جدا بشن // میشل از متیو خوشش میومد و این کار با همدستی ایندو نفز اتفاق افتاده // کی از بیناری مادر خبر داره ؟؟ کی میتونه خط کاساندرا رو تقلید کنه ؟؟ این نقشه های شوم نتیجه حسادت و خودشیفتگی هست // حسادت خواهر خونده و حان بسیار خوش تیپ که هیچ زنی بهش جواب رد نداده بود به جز کاسی
یه چیز عجیب دیگه هم برام اینه که شب حادثه که کس اون زن رو دیده که بهش نگاه کرده چرا نشناخته که جینه مگه نمیگه نگام میکرد مگه میشه با یکی ناهار بخوری و بشناسیش بعد چون بارون میاد ببینیش و نشناسیش 🤔 خلاصه که خیلی خوشم میاد ذهنمو درگیر معماهاش کرده ممنون هستی جان و ببخش پشت هم کامنت میذارم 😅
توی تمام این داستان ها مشکل اصلی ناشی از دروغ و مخفی کاری و ترس از نظر دیگران و قضاوت هاست!! این داستانها باید به ما درس بده که تحت هیچ شرایطی نباید تنهایی فکر کنیم و با خودفریبی فانتزی بسازیم که همه چی درست میشه و با دروغ گفتن پشت هم خودمونو در باتلاق مرگ آور گرفتار کنیم!
من کماکان نقش ریچل رو پررنگ میبینم چون ریچل از گذشته ی کاس خبر داره و پول و حسادت نقش دارن و حتا چای و غذایی که از قبل امدن کاس سفارش داده بود هم ممکنه چیزی ریخته بلشه!!! البته همش حدسه وحالا ببینیم چی میشه
فکر کنم کار جان هست // موقع تماس های مشکوک امروز شوهرش توی جلسه بود جان میخواد کاساندرا و متیو از هم جدا بشن // راشل از متیو خوشش میومد و این کار با همدستی ایندو نفز اتفاق افتاده // کی از بیناری مادر خبر داره ؟؟ کی میتونه خط کاساندرا رو تقلید کنه ؟؟ این نقشه های شوم نتیجه حسادت و خودشیفتگی هست // حسادت خواهر خونده و حان بسیار خوش تیپ که هیچ زنی بهش جواب رد نداده بود به جز کاسی
اینکه تلفن خونش رو کلا از پریز اصلی قطع نمیکنه هم عقلانی نیست یا اینکه نمیده پلیس مزاحم رو ردیابی کنه یادمه وقتی خیلی جوان بودم و پسرم نوزاد بود و موبایلی وجود نداشت همچین مزاحم تلفنی گیری داشتم منهم که همش منتظر تماس همسرم بودم و تلفنها دیجیتالی نبود مجبور بودم جواب بدم و فقط پشت خط صدای نفس می شینیدم! هرچی خواهش میکردم دست ازینکارش برداره بچه نوزادم رو میترسونه دست بردار نبود آخر با مخابرات تماس گرفتم یه کد بهم دادن و گفتن معطلش کنم و کد رو روی همون تلفن بزنم که همون موقع که اینکار رو کردم یه صدا گفت گرفتیمش ممنون از همکاریتون!! خلاصه که یک ماه بعد دادگاه گذاشتن و وقتی همسرم رفت ببینه کی بوده مزاحم فهمیدیم پدر مزاحم تلفنی ما پسر دایی شوهرم بود و دختره عاشق همسرم بوده و با این کارش سعی در بهم زدن زندگی ما داشت. شوهرم دید زشته از شکایت انصراف و رضایت داد ولی تازه فامیلاش از منو همسرم شاکی بودن که باعث شدیم هط تلفنشون یکماه قطع بوده و جریمه هم شده بودن😂 بعد از اینهمه سال دختره نوه ش هم الان گندست هنوز که هنوزه با مادر و پدر همسرم قهرن که عروست آبروی منو برده!! 😂😂😂 همچین ملتی هستیم😅 در ضمن من به جان شک دارم شب مهمونی و حادثه اون هم شرکت نکرده بوده و رابطش هم با ریچل خوبه ممکنه ریچل ناخواسته براش از مشکل زوال عقل کاساندرا گفته باشه و یا ممکنه حتی همدستش باشه!
چقدر ازینکه ذهن رو وادار به تجزیه و تحلیل میکنه خوشم میاد❤❤❤
کار جان هست
اخ جووونم
بریم بشنويم ،واقعیت داستان را❤
خیلی زحمت میکشی هستی جان
درود هستی جان منهم دقیقآ همین احساس را دارم❤❤❤
درود بر خانم هستی عزیز❤❤
من هیچی نمی گم چون می دونم واسه همین فقط شنونده هستم و لذت می برم 🙏🏻🙏🏻🌹🌹😅
سلام به هستی عزیز❤من به جان مشکوکم حالا چرا نمیدانم ولی بزودی معلوم میشه ❤❤❤❤❤❤❤
❤ با سپاس و درود ❤
سلام به هستی جان و همه دوستان ❤❤❤❤❤❤❤❤
❤❤❤❤❤❤🎉🎉🎉🎉🎉🎉
سلام و درود به شما هستی جانم ❤❤❤🎉🎉🎉🎉
شوهر كاملن مشكوكه
❤❤❤
شوهر مشکوکه 🤔
شوهر شه و بس 👍
فکر کنم کار جان هست // موقع تماس های مشکوک امروز شوهرش توی جلسه بود جان میخواد کاساندرا و متیو از هم جدا بشن // میشل از متیو خوشش میومد و این کار با همدستی ایندو نفز اتفاق افتاده // کی از بیناری مادر خبر داره ؟؟ کی میتونه خط کاساندرا رو تقلید کنه ؟؟
این نقشه های شوم نتیجه حسادت و خودشیفتگی هست // حسادت خواهر خونده و حان بسیار خوش تیپ که هیچ زنی بهش جواب رد نداده بود به جز کاسی
ميشل كدومشون بود أصلا يادم نيست خواهرخوانده داشت مگه كَسي؟
ریچل دوستش و اشتباهی گفتن میشل
سلام هستی جان عزیزدل نازنین بانو شروع این قسمت با صحنه بارش شدید باران در شب در دل جنگل چقدرررر وهم انگیز و ترسناک در عین حال رویایی و سحرانگیز
🌱✨
یکی از فوبیا های من موقع پارک تو پارکینگ های طبقاتی همین گمشدن نو طبقات هست😂😂😂 از صد جا عکس میگیرم. به یه نفر هم خبر میدم😂😂😂😂
🤣🤣🤣🤣
@@azadehshafahian برای منهم خیلی پیش اومده
یا کار ریچله یا متیو😅
من فکر میکنم شوهرش مشکوکه 😎
درودها 🌸 بجز این دوتا هیچ شخصیت دیگهای پررنگ نیست… راشل؟
یه چیز عجیب دیگه هم برام اینه که شب حادثه که کس اون زن رو دیده که بهش نگاه کرده چرا نشناخته که جینه
مگه نمیگه نگام میکرد
مگه میشه با یکی ناهار بخوری و بشناسیش بعد چون بارون میاد ببینیش و نشناسیش 🤔
خلاصه که خیلی خوشم میاد ذهنمو درگیر معماهاش کرده
ممنون هستی جان و ببخش پشت هم کامنت میذارم 😅
افتخار میدی خانم ❤
@Audiobook_Hasti خواهش میکنم عشقی عشق♥️♥️♥️
توی تمام این داستان ها مشکل اصلی ناشی از دروغ و مخفی کاری و ترس از نظر دیگران و قضاوت هاست!!
این داستانها باید به ما درس بده که تحت هیچ شرایطی نباید تنهایی فکر کنیم و با خودفریبی فانتزی بسازیم که همه چی درست میشه و با دروغ گفتن پشت هم خودمونو در باتلاق مرگ آور گرفتار کنیم!
دقیقااا✨🌱😍
من کماکان نقش ریچل رو پررنگ میبینم چون ریچل از گذشته ی کاس خبر داره و پول و حسادت نقش دارن و حتا چای و غذایی که از قبل امدن کاس سفارش داده بود هم ممکنه چیزی ریخته بلشه!!! البته همش حدسه وحالا ببینیم چی میشه
منم همين حس را دارم
فکر کنم کار جان هست // موقع تماس های مشکوک امروز شوهرش توی جلسه بود جان میخواد کاساندرا و متیو از هم جدا بشن // راشل از متیو خوشش میومد و این کار با همدستی ایندو نفز اتفاق افتاده // کی از بیناری مادر خبر داره ؟؟ کی میتونه خط کاساندرا رو تقلید کنه ؟؟
این نقشه های شوم نتیجه حسادت و خودشیفتگی هست // حسادت خواهر خونده و حان بسیار خوش تیپ که هیچ زنی بهش جواب رد نداده بود به جز کاسی
اینکه تلفن خونش رو کلا از پریز اصلی قطع نمیکنه هم عقلانی نیست یا اینکه نمیده پلیس مزاحم رو ردیابی کنه
یادمه وقتی خیلی جوان بودم و پسرم نوزاد بود و موبایلی وجود نداشت همچین مزاحم تلفنی گیری داشتم
منهم که همش منتظر تماس همسرم بودم و تلفنها دیجیتالی نبود مجبور بودم جواب بدم و فقط پشت خط صدای نفس می شینیدم!
هرچی خواهش میکردم دست ازینکارش برداره بچه نوزادم رو میترسونه دست بردار نبود
آخر با مخابرات تماس گرفتم یه کد بهم دادن و گفتن معطلش کنم و کد رو روی همون تلفن بزنم
که همون موقع که اینکار رو کردم یه صدا گفت گرفتیمش ممنون از همکاریتون!!
خلاصه که یک ماه بعد دادگاه گذاشتن و وقتی همسرم رفت ببینه کی بوده مزاحم فهمیدیم پدر مزاحم تلفنی ما پسر دایی شوهرم بود و دختره عاشق همسرم بوده و با این کارش سعی در بهم زدن زندگی ما داشت.
شوهرم دید زشته از شکایت انصراف و رضایت داد ولی تازه فامیلاش از منو همسرم شاکی بودن که باعث شدیم هط تلفنشون یکماه قطع بوده و جریمه هم شده بودن😂
بعد از اینهمه سال دختره نوه ش هم الان گندست هنوز که هنوزه با مادر و پدر همسرم قهرن که عروست آبروی منو برده!! 😂😂😂
همچین ملتی هستیم😅
در ضمن من به جان شک دارم شب مهمونی و حادثه اون هم شرکت نکرده بوده و رابطش هم با ریچل خوبه ممکنه ریچل ناخواسته براش از مشکل زوال عقل کاساندرا گفته باشه و یا ممکنه حتی همدستش باشه!
چه داستاتی داشتی هاا😅😅 جالبه طلبکارهم میشن🤣🤣
@Audiobook_Hasti واقعا... ازین ماجراهای فامیل قشنگی زیاد تجربه کردم 🤣
@unique.tropical.astrologyb1778 🤣🤣🤣
باید معذرت خواهی میکردید😂😂😂
فقط ایمو انتظار داشتن 😂😂😂
@@azadehshafahian آره طفلیا... خیلی اذیت شده بودن بی تلفن😂😂😂
❤❤❤❤❤❤
❤❤
❤❤❤
❤❤❤
❤❤❤❤
❤❤❤