اونجا اینجوریه داداش وقتی یه نفر هجده سالش میشه دیگه به عنوان مستقل هست و باید کار کنه و خودش پول دربیاره من خیلی از دوستام که خارج کشور زندگی میکنن همینجورین ولی تو ایران طرف ۴۰ سالشه هنوز داره پیش پدر و مادرش زندگی میکنه !
فقط باید یکم اصطلاح تو درست کنی مثلا اونجا که گفتی پدر ومادرت از خونه پرتت کردن بیرون یک جوری گفتی آدم فکر میکنه که از خانواده طرد شدی باید میگفتی خاتواده ات به من گفتن که برم دنبال کار این بهتره
من امروز رفتم نمایشگاه خودرو شهر آفتاب تهران یهو تو یه سالن نزدیکای سقف یه موجود سیاهی رو دیدم اول ترسیدم بعد فهمیدم سوله ها باهم مچ شدن یه موجود ترسناک رو درست کرده بود😂😂
با سلام من یک داستان دارم که میخوام تعریف کنم مثل دیالوگ های شما در فیلم ها خوشحال میشم اگر ازش انیمیشن درس کنیدو بذارید....... داستان= سلام من وقتی بچه بودم یک اتفاقی واسم افتاد و الان این داستانو از زبونم میشنوید...... سه سال پیش در بهمن ماه پیش از عید ۱۴۰۰ همین زمستان یک روز صبح زود حدود ساعت ۷ صبح بود و خانوادم بیرون رفته بودن و من تنها بودم و هوا حالت صبح زودی یا همون تیره و مرطوب داشت و من هم داخل پذیرایی خانه مان داشتم کاردستی درست میکردم و تا چند دقیقه ی دیگر کلاس مدرسه داشتم اون موقع پایه هفتم بودم. ولی بعد مدتی صدای تخ محکم از اتاقم که زاویه دید نسبتا خوبی داشت باهام اومد. منم پاشدم برم سمت اتاقم و خیلی کنجکاو شدم چون چیزی نداشتم به این صورت که بخواد اینجوری صدا ایجاد کنه ولی با همه ی اینها با تمام وجودم درب اتاقمو باز کردم و به یکباره دیدم که تو اون فضای تاریک و سرد اتاقم یک نور آبی و درخشان از داخل اتاق کمرنگ تر و به بالا حرکت کرد و در آخر ناپدید شد. تا یک ربع داخل شک بودم و زیاد این را به کسی نگفتم و تا عید ۱۴۰۱ به هیچکس نگفته بودم. ولی تا الان ۳ سال از آن ماجرا میگذره و الان ۱۶ سالمه و نمیدونم که اون چیز چی بوده و با من چیکار داشته... پایان❤❤❤
عالی و ترسناک سودارک بهترینه❤👏
عالی بود واموزنده ولی من خارجیا درک نمکنم بچه 18ساله چرامیندازین بیرون🤔🤔🤔
اونجا اینجوریه داداش وقتی یه نفر هجده سالش میشه دیگه به عنوان مستقل هست و باید کار کنه و خودش پول دربیاره من خیلی از دوستام که خارج کشور زندگی میکنن همینجورین ولی تو ایران طرف ۴۰ سالشه هنوز داره پیش پدر و مادرش زندگی میکنه !
تو خارج آدمای با شعور بچهها شون رو جوری تربیت میکنن که تو سن ۱۶ سالگی دیگه مستقل میشن 😂 منه ۱۷ ساله هنوز نمیتونم یه هفته بدونه مامانم زندگی کنم 🤣🤣🤣
@Yuna1387-cookie ما شاید وابسته بار اومدیم متاسفانه ..............
@Yuna1387-cookie ما شاید وابسته بار اومدیم متاسفانه ...........
@Yuna1387-cookie ما شاید وابسته بار اومدیم متاسفانه .........
هرکی ساب کنه ایشالا مادر و پدرش 120ساله بشه❤
@@TNT_FF69 ایشالا خودت ۱۰۰۰ سال عمر کنی 😁❤🫂
بهترین کانال هستید❤❤❤
عالی سودارک جونم ❤❤❤❤ مثل همیشه عالی و هر روز هم عالی تر 🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤❤
Perfect as always✨️
به و به و به سودارکه مثل همیشه خفن❤
این مدل داستانا رو خیلی میپسندم عالی🎉
عالییییییییییییییی سودارک رو دست نداره😍😍😍
عالی❤ خیلی ترسناکه بعد بر اساس واقعیت ترسی داستان اینجاس
0:01 ندیده عالیییی❤❤
عالی مثل همیشه❤❤❤
با اینکه هنوز ندیدم میگم بهترینه❤❤
ممنونم سودارک❤❤❤❤❤
بهترینی 😊
اولین کامنت❤❤❤ عالی بود
خیلی زیبا بود ❤❤
اولین کامنت ❤🎉😂
عالی بود❤
واقعا حق سودارک این نیست که ۲هزارتا کمتر ویو بخوره
فقط باید یکم اصطلاح تو درست کنی مثلا اونجا که گفتی پدر ومادرت از خونه پرتت کردن بیرون یک جوری گفتی آدم فکر میکنه که از خانواده طرد شدی باید میگفتی خاتواده ات به من گفتن که برم دنبال کار این بهتره
خاک بر سره همچین پدرمادرهایی که بچه هجده ساله به اسم استقلال از خونه بیرون میکنند 😢😢😢
عالی❤
ندیدم مثل همیشه عالی
عالی هستییی❤❤❤❤❤❤
عجب😁😁
عالیییییییی هستی تا ابد
عشق سو دارک❤❤❤
داستان عالی بود
عالیییی
Are there any English people like me?😂😢
من امروز رفتم نمایشگاه خودرو شهر آفتاب تهران یهو تو یه سالن نزدیکای سقف یه موجود سیاهی رو دیدم اول ترسیدم بعد فهمیدم سوله ها باهم مچ شدن یه موجود ترسناک رو درست کرده بود😂😂
😂
عالی بود
بردنش خونه😂
با سلام من یک داستان دارم که میخوام تعریف کنم مثل دیالوگ های شما در فیلم ها خوشحال میشم اگر ازش انیمیشن درس کنیدو بذارید.......
داستان=
سلام من وقتی بچه بودم یک اتفاقی واسم افتاد و الان این داستانو از زبونم میشنوید......
سه سال پیش در بهمن ماه پیش از عید ۱۴۰۰ همین زمستان یک روز صبح زود حدود ساعت ۷ صبح بود و خانوادم بیرون رفته بودن و من تنها بودم و هوا حالت صبح زودی یا همون تیره و مرطوب داشت و من هم داخل پذیرایی خانه مان داشتم کاردستی درست میکردم و تا چند دقیقه ی دیگر کلاس مدرسه داشتم اون موقع پایه هفتم بودم. ولی بعد مدتی صدای تخ محکم از اتاقم که زاویه دید نسبتا خوبی داشت باهام اومد. منم پاشدم برم سمت اتاقم و خیلی کنجکاو شدم چون چیزی نداشتم به این صورت که بخواد اینجوری صدا ایجاد کنه ولی با همه ی اینها با تمام وجودم درب اتاقمو باز کردم و به یکباره دیدم که تو اون فضای تاریک و سرد اتاقم یک نور آبی و درخشان از داخل اتاق کمرنگ تر و به بالا حرکت کرد و در آخر ناپدید شد. تا یک ربع داخل شک بودم و زیاد این را به کسی نگفتم و تا عید ۱۴۰۱ به هیچکس نگفته بودم. ولی تا الان ۳ سال از آن ماجرا میگذره و الان ۱۶ سالمه و نمیدونم که اون چیز چی بوده و با من چیکار داشته...
پایان❤❤❤
عالی
عاشقتونم 😊
❤💕❤❤️💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️💕❤️
خیلی ترسناک بود 😮😮😮😮 یه دفعه فکر کردم دخترو میکشن
اولین کامنت ❤
❤❤
زود امدم😂
چون کار نداشت
ندیده میگم عالی❤❤❤❤
ادمو بکنن بهتره یا بکشن؟
سودارک تکراری بود
اولین کامنت
عالیه❤😊
عالی بود
❤
❤❤❤
عالی❤❤
عالی بود
❤❤
عالی ❤❤❤