برای کسانی که فکر میکنن این داستان چیزی برای گفتن نداشت واقعا متاسفم 😢 زندگی یک انسان در خانه خودش که احساس تنهایی و بی ارزشی کامل میکند. زندگی کنار زنی که اورا تحقیر و تمسخر میکند و دختری که به گفته نویسنده تحصیل کرده و فهم ورای انسانیت دارد ( با گروهی که هم مرام است) ولی کمترین توجه به پدر را ندارد. نویسنده به زیبایی این حس ملالت روزمره را به زبانی شیوا بیان کرده ، بخصوص لحظه آیی که او منتظر بود کسی او را یاد آورده و برای شام صدایش کنند … و بدتر از همه خنده و مسخره کردن او بعد از رفتن برای دیدن دخترش و بالا آوردن آن غذای مضحک …بعد از ترک محل ! این صحنه بخوبی حس تهوع کاراکتر اصلی کتاب را نسبت به این گروه نشان میدهد . تحقیر و کوچک شمردن هر کس بعد از سالخوردگی و بازنشستگی تصویر دیگری از این داستان بی نظیر میباشد، تصویری که متاسفانه اغلب معمول و مرسوم است . حتی برای پیدا کردن او بعد از ترک خانه یک عکس واقعی از اورا نداده بلکه عکس جوانیش را برای پیدا کردنش تحویل داده اند …که حتی میتواند بی فایده باشد ….قلمی بسیار قوی و داستانی تفکر انگیز که میتواند به آسانی تصویری از هر کدام از ما باشد در آینده نه چندان دور …متاسفانه ! 😢 شایسته یک فیلم 🙌👍
داستانی زیبا و البته با صدای بسیار زیبا و دلنشین شما ❤❤
سپاس استاد .شنیدن اجرای بینظیرشما تنها اعتیاد مفیدومفرح در این دوران می باشد
اقا من واقعا و شدیدا به صدای زیبای شما اعتیاد پیدا کردم هر شب تا صبح صدای زیباتون رو گوش میکنم
آره والا منم همینطور ❤❤❤
@@rezakhodabandeloo5451 منم
پرهام بدنم کم شده
همه داستانها رو چند بار گوش دادم
بسیار جالب
درود و سپاس فراوان
🙏🙏🙏🌼🌼🌼
Thanks❤
Dorod❤
perfect
Sepas gozaram 🎉🎉🎉🎉🎉😊
درود و سپاس 💚
🔥🔥🔥🔥
❤❤❤
خسته نباشید استاد واحدی سپاسگزاریم
این اقای مدرس صادقی رو اسمش شنیده بودم ولی کاری ازشون نخونده بودم ظاهران قلمشون قشنگه و سرراست و قشنگ
همه معتادين اينجان
Thanks a lot
❤❤❤❤
خیلی جالب
دنیایی است
بسیار عالی
🙏سپاس🙏
درود استاد عزیر
عالی بود
پاینده باشید 🌻
🎉🎉🎉
من خيلي واسه باباي افسانه غصه خوردم
😶
درود بر جناب آقای پرهام بزرگوار اگه امکانش هست کتاب صوتی بعدی را درخت انجیر معابد را بخوانید ❤❤❤
ليلي گرامي در ليست انتظار است.
Alli jenab 😂😂😂
صدا فقط صدای استاد پرهام
چقدر توی این داستان کلمه عکس عکس گفته شد . خسته کننده بود
یعنی این یه داستان بود؟!!! یه اتفاق ساده و روزمره بود . لطفا قبل از گفتن داستان اولش خلاصه اش و بگید تا اگه کسی خواست واسش وقت بزاره
داستانهاي خوب را راوي جناب پرهام تاكيد ميكنند. اين داستان نمونه ايست از نويسندگان دوران حاكميت ج. ا.
برای کسانی که فکر میکنن این داستان چیزی برای گفتن نداشت واقعا متاسفم 😢
زندگی یک انسان در خانه خودش که احساس تنهایی و بی ارزشی کامل میکند. زندگی کنار زنی که اورا تحقیر و تمسخر میکند و دختری که به گفته نویسنده تحصیل کرده و فهم ورای انسانیت دارد ( با گروهی که هم مرام است) ولی کمترین توجه به پدر را ندارد.
نویسنده به زیبایی این حس ملالت روزمره را به زبانی شیوا بیان کرده ، بخصوص لحظه آیی که او منتظر بود کسی او را یاد آورده و برای شام صدایش کنند …
و بدتر از همه خنده و مسخره کردن او بعد از رفتن برای دیدن دخترش و بالا آوردن آن غذای مضحک …بعد از ترک محل !
این صحنه بخوبی حس تهوع کاراکتر اصلی کتاب را نسبت به این گروه نشان میدهد .
تحقیر و کوچک شمردن هر کس بعد از سالخوردگی و بازنشستگی تصویر دیگری از این داستان بی نظیر میباشد، تصویری که متاسفانه اغلب معمول و مرسوم است .
حتی برای پیدا کردن او بعد از ترک خانه یک عکس واقعی از اورا نداده بلکه عکس جوانیش را برای پیدا کردنش تحویل داده اند …که حتی میتواند بی فایده باشد ….قلمی بسیار قوی و داستانی تفکر انگیز که میتواند به آسانی تصویری از هر کدام از ما باشد در آینده نه چندان دور …متاسفانه ! 😢
شایسته یک فیلم 🙌👍