منم باهاتون اشک ریختم :( و از صبح بهتون گوش دادم همه ش دارم بدتر شدنای زندگی خودمو فکر و مرور می کنم. و داره یادم میاد که چرا یه وقتایی به تارگتام نرسیدم یا جون نداشتم که برسم. خوبه بعد از این خوب و بد زندگی رو ثبت کنم تا گاهی با مرورشون دیدم به واقعیت نزدیک باشه و انتظارات و تلاشام رو هم واقع بینانه ارزیابی کنم ❤
55:26 تا 53:17😭 این حسو تجربه کردم و چیزی که متوجه شدم هیچ وقت قرار نیست باهاش کنار بیای و هر وقت یادش میوفتی مثل روز اول گوله گوله اشک میریزی . خیلی قشنگ بود مرسی از جفتتون🐚🩷
شاید حرفم خیلی شعاری طور باشه، ولی شما خیلی جسور و شجاعین، اهمین که از قسمت های تاریک زندگیتون صادقانه میگین مشخصه که این شجاعت میخاد، و بنظرم آدمایی که شبیه ما نباشن ، مسیرشون با ما جدا میشه
انیتا جون خیلی بهت افتخار میکنم که راجع به مسائلت حرف زدی، به خصوص وقتی در مورد خانواده گفتی خیلی relate کردم چون برای منم چنین بحرانی به وجود اومده بود از چندسال پیش و پارسال همین موقعا ضربه جدی شو زد بهم اون موضوع. ماها راجع به مسائل خانوادگی خیلی کم حرف میزنیم و همیشه احساس میکنیم که فقط ماییم که چنین تجاربی با خانواده داریم و تنهاییم در این رنج..
الهی بگردم🥺🥺چقدر ناراحت شدم از ناراحتی پانتهآ🥺 از دست دادن دوست خیلی سخته و من بارها و بارها اینو تجربه کردم و هیچ وقت نفهمیدم باگ کار چی بود و چرا حتی نتونستم یه ارتباط درست حفظ کنم.... حتی الان به سختی میتونم با کسی که دوست شدم اعتماد کنم چون مطمئنم یه جا قرار تموم شه بعضی اوقات فکر نمیکردم حتی تضاد منافع داشته باشیم...
کاش تو، همه ی این موقعیت ها تجربه نمیکردی انیتای عزیزم. و پانتا منم هنوز یه روز هایی برای رفاقت از دست رفتم گریه میکنم. ولی خب بچها، زندگی میگذره خوشحالم براتون که هندل میکنین و با همه ی این ماجرا ها هر هفته کرکره رو منتشر کردین❤️
عزیزم پانتهآ. از راه دور بغلت میکنم.❤خیلی درکت میکنم. دقیقا برای منم بارها پیش اومده تجربهی شبیه به این و هر بار قلبم جوری شکسته که هیچ وقت ترمیم نشده. این اپیزود خیلی واقعی و خالصانه بود. اینو خیلی بیشتر از بقیه اپیزودا دوست داشتمو باهاش احساس نزدیکی کردم.
این اپیزود رو خیلی باهاش هم ذات پنداری کردم وقتی که توی بحران خانوادگی بودم وتوی دلم میگفتم لااقل میتونم به فلانی پناه ببرم و دیدم حتی رابطم با اون هم توی بحرانه
پانته با گریت عمیقا گریه کردم چون میدونستم که از چی داری حرف میزنی،و کلماتی رو گفتی که تا امروز نمیدونستم وجود دارن و میشه اون حس تلخ و حسرت انگیز دوستی عمیق ، از دست رفته رو به این شکل توضیح داد.دوستی که فکر میکردی چقدر ناب و عمیق و تکرار نمیشه و واسش کلی اینده میچینی ولی با کودکانه ترین اتفاقی از بین میره.((:و آنیتا رو هم کاملا درک میکردم از تجربه ناخوشایندت در اتفاقات خانوادگی که گفتی، من هم تابستون پارسال درگیر چند اتفاق بی سابقه و عجیب در خانواده شدم که همشون به هم وصل شد و یک شرایط تلخ معذب گونه ای رو بوجود اورد که حتی نمیتونستیم به روی هم بیاریم و در موردش صحبت کنیم، خیلی تلخ بود و اصلا نمیدونستم باید در موردش چیکار کنم،میدونم که هیچوقت ترکش های اون اتفاقات حتی با گذر یکسال از بین نرفته و همیشه میمونه و چقدر تلخ واسم.و از طرفی تماما پارسال اون اتفاقات شیره جونم رو میمکید و هی بدتر و بدتر شد اوضاع،هی پشت سر هم جلوتر که رفت اتفاقات پیچیده تر شد.انگار ذات زندگی همینه که هنوز فرصت نکردی اتفاق قبلی رو هضم و پردازش کنی که یک چیز دیگه که در مخیلت هم نمیگنجه بوجود میاد که میگی یا علی حتی تصور هم نمیکردم اینا اتفاق بیفتن،بعد مثل یک چرخ دستی خرید میشی که داره منفجر میشه از چیزای مختلف و دیگه جا نداره ولی همزمان باید بچرخی و بری جلو شده با سرعت حلزونی واگرنه دفن میشی زیر اون همه چیز.
میخوام بگم که همین که تو داری تحلیل میکنی و دنبال راه حل میگردی، خودش یک نشونهی خیلی مثبت از رشد روانی و شخصیتی توست، و اتفاقا اون احساسی که دوست داشتی از آدمهای صمیمیت قایم بشی و احساس خجالت و شاید شرم داشتی هم به نظرم کاملا طبیعیه
به خودم اومدم دیدم دارم دارم با پانتهآ اشک میریزم .خیلی باارزشه که داستان هایی که از نقاط آسیب پذیرتون میاد و تجربه تون رو به اشتراک میذارید یاد میگیرم ازتون.
بچه ها 🥺 منم تو برهه های مختلف زندگیم دوستی های عمیقی رو از دست دادم و بعضی هاشون انقدر توی روانم تاثیر بدی گذاشتن که الان ۱۰سال هنوزم خوابشو میبینم که بازم از هم جدا شدیم ... این اپیزود قلبمو لمس کرد واقعا یک بغل برای هردوتون🫂
منم فکر کنم مثل خیلیا اشک ریختم باهاتون و به قول پانته آ شیر اشکم باز شده به یاد دوستیای از دست رفته و این حس ترد شدن که هیچی مثل این نتونست هیچوقت منو اذیت کنه
مشکلی که این روزا دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم من و دوستم همکاریم، سر یک سری مسائل دوست من تصمیم میگیره از شرکت بره و بیخیال عیدی و سنواتش بشه. فقط برای اینکه شرکت تحت فشار قرار بگیره. به من هم مدام میگفت که تو بمون، تو خودت میدونی و تصمیم با خودته. من چندین بار ازش خواهش کردم سر این مسئله کوتاه بیاد و بدون برنامه کارش رو از دست نده که قبول نکرد. من چون قسط دارم، تازه ماشین گرفتم نمیتونستم راحت بیخیال کارم بشم. ضمن این که با این کار اسم من بد در میرفت. براش توضیح دادم که مجبورم بمونم و اون قبول کرد اما به محض اینکه فهمید من رفتم سرکار چنان حرفایی به من زد که هنوز بعد از یک هفته به جز چند لقمه نون و پنیر چیزی از گلوم پایین نمیره و با خودم فکر میکنم که آیا اگر جای ما برعکس بود من به خودم اجازه میدادم راجبش اینجوری صحبت کنم؟ کلا کار کردن با آدم غریبه خیلی راحت تره نه انتظارات بیجا وجود داره نه رودروایسی ای
منم یه دوستایی دارم که احساس میکنم دیگه دوست نیستیم فقط گاهی پیام میدن چه خبر نیستی نمیای ایران؟ درصورتی که اینا دوستای صمیمی من بودن و اتفاق ها باعث میشه که آدم دیگه تمایل نداشته باشه ببینتشون و بخواد جواب پس بده. همه فکر میکنن من چندین ساله ایران نیومدم، در صورتی که اومدم و چندین هفته با خانوادم بودم.
واای من هر جمعه با ذوق که قرار کرکره بیاد و خوب همیشه حس خوبی بهم میده برای شروع روز، از خواب بیدار میشدم و این جمعه واقعا با آنیتا حرص خوردم چون دقیقا مثالهای شبیه به اون در موقعیتهای دیگه داشتم و با پانتهآ گریه کردم. و لحظه آخر باز این شکلی بودم که این پارت یک قسمت بعدی قرار از این بدتر بشه همچنان به دیوار خیره شدم😑😑
منم دقیقا مثل پانته آ رابطم با بهترین دوستم بهم خورد و دیگه هیچوقت دوستای دیگه مثل اون نشدن💔و مثل آنیتا هم تو روابط خانوادگی مشکلاتی پیش اومد که باورم نمیشد که این ماییم که داریم اینارو تجربه میکنیم
چرا انقد مبهم و نامفهوم صحبت میکنید. یا تعریف نکنید یا توی لفافه نباشه یکم توضیح بدین راجب چی دارین حرف میزنید. همش فقط میگین اتفاق و فشار و بحران و....
دلم میخواست دوستی نزدیکتری با جفتتون داشته باشم،چون حس فوق العاده ای به آدم میدین بخصوص که بسیار حس میکنم کاملا شفافین و آدم امنی هستید
منممم
منم همراه شما برای دوستی های از دست رفته گریه کردم🥺
من هم .
منم باهاتون اشک ریختم :( و از صبح بهتون گوش دادم همه ش دارم بدتر شدنای زندگی خودمو فکر و مرور می کنم. و داره یادم میاد که چرا یه وقتایی به تارگتام نرسیدم یا جون نداشتم که برسم. خوبه بعد از این خوب و بد زندگی رو ثبت کنم تا گاهی با مرورشون دیدم به واقعیت نزدیک باشه و انتظارات و تلاشام رو هم واقع بینانه ارزیابی کنم ❤
55:40 شیر اشک منم باز شد 😂
خیلی غمگین،مخصوصا وقتی هرررر چی با خودت مرور میکنی میبینی تو کوتاهی نکردی ولی نمیفهمی چرا اینجوری شد
55:26 تا 53:17😭
این حسو تجربه کردم و چیزی که متوجه شدم هیچ وقت قرار نیست باهاش کنار بیای و هر وقت یادش میوفتی مثل روز اول گوله گوله اشک میریزی .
خیلی قشنگ بود مرسی از جفتتون🐚🩷
خیلی خوب بود این اپیزود💫
پانتهآ باهات گریه کردم ❤
شاید حرفم خیلی شعاری طور باشه، ولی شما خیلی جسور و شجاعین، اهمین که از قسمت های تاریک زندگیتون صادقانه میگین مشخصه که این شجاعت میخاد، و بنظرم آدمایی که شبیه ما نباشن ، مسیرشون با ما جدا میشه
خیلی عمیق بود دخترا، بهش احتیاج داشتم، ممنون
انیتا جون خیلی بهت افتخار میکنم که راجع به مسائلت حرف زدی، به خصوص وقتی در مورد خانواده گفتی خیلی relate کردم چون برای منم چنین بحرانی به وجود اومده بود از چندسال پیش و پارسال همین موقعا ضربه جدی شو زد بهم اون موضوع. ماها راجع به مسائل خانوادگی خیلی کم حرف میزنیم و همیشه احساس میکنیم که فقط ماییم که چنین تجاربی با خانواده داریم و تنهاییم در این رنج..
به نظرم از این مدل اپیزودها بیشتر بسازید یا اگه کسی میدونه به من شبیه این اپیزود معرفی کنه(فارسی یا انگلیسی فرق نمیکنه)
اف تاپیک فارسی
@FatemehHomayounifar اونا خیلی سطحی و حاشیه این مخصوصا اون مو قرمزه🙃
خیلی قشنگ بود و واقعا فرق داشت
پانته آ چقد لاغر شدیییی😨😨😨😳😍😍😍
ممنونم🫂❤️
چقدر غم داشت این اپیزود
خصوصا اون قسمتی که راجع به دوستی های از دست رفته صحبت کردید🥲
وای پانته آ مردم از خنده اون یک لحظه که گفتی یک دقیقه سکوت انقدر در بطن ماجرا بودم 😂😂
با تکتک کلمههاتون درد کشیدم
الهی بگردم🥺🥺چقدر ناراحت شدم از ناراحتی پانتهآ🥺
از دست دادن دوست خیلی سخته و من بارها و بارها اینو تجربه کردم و هیچ وقت نفهمیدم باگ کار چی بود و چرا حتی نتونستم یه ارتباط درست حفظ کنم....
حتی الان به سختی میتونم با کسی که دوست شدم اعتماد کنم چون مطمئنم یه جا قرار تموم شه بعضی اوقات فکر نمیکردم حتی تضاد منافع داشته باشیم...
21:24 وای کاملا درکت میکنم:))))
❤️🫂
خوب قسمت دوم هم امروز بگذارید 😢
یکشنبه آپلود میکنیم
واااقعا بگم از چنلتون خیلی خوشم میاد❤
بی صبرانه منتظر اپیزود ادامه🫠
وای این اپزود عالی بود
قلبم 🥲❤️ 54:28
🫂❤️
آنیتا و پانته آ ،دوست داشتم کنارتون بودم و بغلتون میکردم برای روز ها و تجربه های تلخی که داشتید🫂❤
ممنونیم از همراهیتون💔
خیلی این اپیزود خوب بود🫶🏻
کاش تو، همه ی این موقعیت ها تجربه نمیکردی انیتای عزیزم. و پانتا منم هنوز یه روز هایی برای رفاقت از دست رفتم گریه میکنم. ولی خب بچها، زندگی میگذره خوشحالم براتون که هندل میکنین و با همه ی این ماجرا ها هر هفته کرکره رو منتشر کردین❤️
خوشحالیم که تونستیم این مدت با همه بالا و پایینها کرکره رو منظم برسونیم و ممنونیم ازت که همیشه به ما لطف داری❤️
❤️❤️
چقدر حق بود هممون تجربه کردیم 😢
لطف کردید
خیلی این اپیزودو دوست داشتم
پانته آ باورم نمیشه با بغضت بغض کردم
😭
وای چقدر مشابه :( منم دوستی ۱۵ سالم به خاطر یه سوءتفاهم خیلی مسخره تمام تمام شد …
وای من منتظر بقیهشم ❤❤❤❤
وای چقدر سالی که گذشت برای منم همین بود، شبیه بود عجیبه
feel that on a deep level 55:20 😭💔
🫂❤️
وای پانتهآ باهات گریه کردم 🥺😭
و امیدوارم دوستیها اینجوری خراب نشن:(❤
دوتاتونم خیلی دوست داشتنی بودین.
پانتهآ چقد لاغر و ناناز شدی❤😍
ممنونم ❤😍
عزیزم پانتهآ. از راه دور بغلت میکنم.❤خیلی درکت میکنم. دقیقا برای منم بارها پیش اومده تجربهی شبیه به این و هر بار قلبم جوری شکسته که هیچ وقت ترمیم نشده.
این اپیزود خیلی واقعی و خالصانه بود. اینو خیلی بیشتر از بقیه اپیزودا دوست داشتمو باهاش احساس نزدیکی کردم.
خیلی خوبین❤
پانته ا جون چه قدر لاغر شدی و چه قدر میاد بهت❤
وسط اپیزود داشتم فکر میکردم که کامنت بذارم «کاش کرکره هفتهای دوتا اپیزود داشت» خوشحالم که انقدر زود به خواستم رسیدم😂 عالی بود❤️
این اپیزود رو خیلی باهاش هم ذات پنداری کردم وقتی که توی بحران خانوادگی بودم وتوی دلم میگفتم لااقل میتونم به فلانی پناه ببرم و دیدم حتی رابطم با اون هم توی بحرانه
چقدر ناراحت شدم 🫠🫠🫠
پانتهآ ❤
پانته با گریت عمیقا گریه کردم چون میدونستم که از چی داری حرف میزنی،و کلماتی رو گفتی که تا امروز نمیدونستم وجود دارن و میشه اون حس تلخ و حسرت انگیز دوستی عمیق ، از دست رفته رو به این شکل توضیح داد.دوستی که فکر میکردی چقدر ناب و عمیق و تکرار نمیشه و واسش کلی اینده میچینی ولی با کودکانه ترین اتفاقی از بین میره.((:و آنیتا رو هم کاملا درک میکردم از تجربه ناخوشایندت در اتفاقات خانوادگی که گفتی، من هم تابستون پارسال درگیر چند اتفاق بی سابقه و عجیب در خانواده شدم که همشون به هم وصل شد و یک شرایط تلخ معذب گونه ای رو بوجود اورد که حتی نمیتونستیم به روی هم بیاریم و در موردش صحبت کنیم، خیلی تلخ بود و اصلا نمیدونستم باید در موردش چیکار کنم،میدونم که هیچوقت ترکش های اون اتفاقات حتی با گذر یکسال از بین نرفته و همیشه میمونه و چقدر تلخ واسم.و از طرفی تماما پارسال اون اتفاقات شیره جونم رو میمکید و هی بدتر و بدتر شد اوضاع،هی پشت سر هم جلوتر که رفت اتفاقات پیچیده تر شد.انگار ذات زندگی همینه که هنوز فرصت نکردی اتفاق قبلی رو هضم و پردازش کنی که یک چیز دیگه که در مخیلت هم نمیگنجه بوجود میاد که میگی یا علی حتی تصور هم نمیکردم اینا اتفاق بیفتن،بعد مثل یک چرخ دستی خرید میشی که داره منفجر میشه از چیزای مختلف و دیگه جا نداره ولی همزمان باید بچرخی و بری جلو شده با سرعت حلزونی واگرنه دفن میشی زیر اون همه چیز.
میخوام بگم که همین که تو داری تحلیل میکنی و دنبال راه حل میگردی، خودش یک نشونهی خیلی مثبت از رشد روانی و شخصیتی توست، و اتفاقا اون احساسی که دوست داشتی از آدمهای صمیمیت قایم بشی و احساس خجالت و شاید شرم داشتی هم به نظرم کاملا طبیعیه
یه جایی وسطاش یه جوری دردم اومد از غصه که فقط آخ...الان اندازه یه طالبی بغض دارم💔متاسفم از تجربه تلخ هردوتون و کاملااا درکتون میکنم❤️
اخ آنیتا چقدر اذیت شدی ♥️
انیتا و پانته آ مثل دوستام میمونن❤
ممنونیم از لطفت
چقدر همدردی کردم. سالی که گذشت پر از دست و پا زدن برای زنده موندن از زندگی بود.
امیدواریم روزهای روشن در راه باشن❤️
به خودم اومدم دیدم دارم دارم با پانتهآ اشک میریزم .خیلی باارزشه که داستان هایی که از نقاط آسیب پذیرتون میاد و تجربه تون رو به اشتراک میذارید
یاد میگیرم ازتون.
منم گریه کردم. فقدان خیلی سخت و سنگینه 💔
منتظر بقیش می مونم
من کرکره و شما دوتارو خیلی دوست دارم
واسه آنیتا هم خیلی نارحت شدم 🥲
ممنونیم از لطفت به ما
❤❤
❤️❤️
بچه ها 🥺 منم تو برهه های مختلف زندگیم دوستی های عمیقی رو از دست دادم و بعضی هاشون انقدر توی روانم تاثیر بدی گذاشتن که الان ۱۰سال هنوزم خوابشو میبینم که بازم از هم جدا شدیم ... این اپیزود قلبمو لمس کرد واقعا یک بغل برای هردوتون🫂
پانته عزیزم من هم این تجربه رو داشتم❤
حسی که میکنم من بازیچه بودم وفکر میکردم ابزار بودم😢😢
🫂❤️
منم فکر کنم مثل خیلیا اشک ریختم باهاتون و به قول پانته آ شیر اشکم باز شده به یاد دوستیای از دست رفته و این حس ترد شدن که هیچی مثل این نتونست هیچوقت منو اذیت کنه
مشکلی که این روزا دارم باهاش دست و پنجه نرم میکنم
من و دوستم همکاریم، سر یک سری مسائل دوست من تصمیم میگیره از شرکت بره و بیخیال عیدی و سنواتش بشه. فقط برای اینکه شرکت تحت فشار قرار بگیره. به من هم مدام میگفت که تو بمون، تو خودت میدونی و تصمیم با خودته.
من چندین بار ازش خواهش کردم سر این مسئله کوتاه بیاد و بدون برنامه کارش رو از دست نده که قبول نکرد.
من چون قسط دارم، تازه ماشین گرفتم نمیتونستم راحت بیخیال کارم بشم. ضمن این که با این کار اسم من بد در میرفت. براش توضیح دادم که مجبورم بمونم و اون قبول کرد اما
به محض اینکه فهمید من رفتم سرکار چنان حرفایی به من زد که هنوز بعد از یک هفته به جز چند لقمه نون و پنیر چیزی از گلوم پایین نمیره و با خودم فکر میکنم که آیا اگر جای ما برعکس بود من به خودم اجازه میدادم راجبش اینجوری صحبت کنم؟
کلا کار کردن با آدم غریبه خیلی راحت تره نه انتظارات بیجا وجود داره نه رودروایسی ای
منم یه دوستایی دارم که احساس میکنم دیگه دوست نیستیم فقط گاهی پیام میدن چه خبر نیستی نمیای ایران؟ درصورتی که اینا دوستای صمیمی من بودن و اتفاق ها باعث میشه که آدم دیگه تمایل نداشته باشه ببینتشون و بخواد جواب پس بده. همه فکر میکنن من چندین ساله ایران نیومدم، در صورتی که اومدم و چندین هفته با خانوادم بودم.
انگار داشتم با دوستام گاسیپ میکردم🤭 کتاب سوکورو تازاکی بی رنگ و سال های زیارتش در مورد همین دوستیهایی هست که یهو تموم میشن، پیشنهاد میکنم👌
پانته آ من خیلی میفهمم این غمی که داری رو
منم یک رابطه ای از دست دادم که جای خالیش همیشه توی قلبم هست و خواب های پرتکراری میبینم
واای من هر جمعه با ذوق که قرار کرکره بیاد و خوب همیشه حس خوبی بهم میده برای شروع روز، از خواب بیدار میشدم و این جمعه واقعا با آنیتا حرص خوردم چون دقیقا مثالهای شبیه به اون در موقعیتهای دیگه داشتم و با پانتهآ گریه کردم. و لحظه آخر باز این شکلی بودم که این پارت یک قسمت بعدی قرار از این بدتر بشه همچنان به دیوار خیره شدم😑😑
❤️🫂
امیدوارم روزهای روشن بیان
@kerkerehchannel 🤝❤️🩹
منم دقیقا مثل پانته آ رابطم با بهترین دوستم بهم خورد و دیگه هیچوقت دوستای دیگه مثل اون نشدن💔و مثل آنیتا هم تو روابط خانوادگی مشکلاتی پیش اومد که باورم نمیشد که این ماییم که داریم اینارو تجربه میکنیم
ما همه زخمهایی شبیه هم داریم و نباید یادمون بره
چرا انقد مبهم و نامفهوم صحبت میکنید. یا تعریف نکنید یا توی لفافه نباشه یکم توضیح بدین راجب چی دارین حرف میزنید. همش فقط میگین اتفاق و فشار و بحران و....
ااسم اپیزود خیلی بی ربطه میتونستین خرابی یه دوستی بزارین
عادیه هرچی طولانی تر باشه کرکره من شادترم؟
رابطه مستقیم با شادی داره😬
🩵🩵
❤️❤️
چی بگم والا !!! مووآن کن دختر، مووآن کن
❤❤
🫂🫂
🫂❤️
❤❤
❤️❤️