วีดีโอ

آنسسابسکراب و دیسلایک میکنم چون ۵ دقیقه یه بار تبلیغ گذاشتی

استاد که بی تواضع باشد تبدیل به دگم اندیش علمی می گردد...آخه چرا دانشجو را راه ندادی خیلی یعنی با کلاسی کمی تواضع از استاد شهشهانی بیاموز حق یارت از گنگ بودن آرزو می کنم به گویا تبدیل شوید....بنیان

یه ساعته هی میگه جزیی و کلی هی تکرار میکنه و هیچ چیز قابل فهمی نمیگه . صدا هم دائما قطع میشه .

بسیار عالی و بنیادی مطرح کردید به شما افتخار میکنیم

کاش زحمت بکشید مباحث و فیلسوف هایی که توی هر جلسه بررسی میشه رو هم توی شرح ویدیو بزنید که راحت تر بتونیم پیدا کنیم.

جلسه چهارم یک عبارت کوتاه از متن هگل خوانده شد که بنظر می‌رسد روشن و گویا بود « وحدت در خودش کثرت دارد و کثرت در خودش وحدت را دارد و نمیتوان ایندو را از هم جدا کرد در حالیکه وحدت خودش را به کثرت و کثرت خودش را به وحدت و باز به کثرت و دوباره به وحدت و این حرکت از وحدت به کثرت و کثرت به وحدت یعنی گذار وحدت به کثرت و کثرت به وحدت نیرو است » ....البته منظور هگل احیانا از « حرکت یا نیرو » نمود یا علامت « نیرو بودن آنچه موضوع این گذار » است می باشد نه اینکه « خود گذار مد نظر باشد » چون گذار « تعغیر وضعیت وحدت به کثرت و بالعکس » می باشد و این تعغیر وضعیت یا گذار به « صورت حرکت نمود مییابد » که علامت « نیرو بودن آنچه تعغیر وضعیت میدهد می باشد » نه آنکه « خود نفس گذار یا تعغیر وضعیت مد نظر باشد » زیرا صرف تعغیر وضعیت از نظر مشاهده کننده است والا « آنچه تعغیر وضعیت میکند غیر از این تصور فهمی و صوری « تعغیر وضعیت » می‌باشد که فهمی ذهنی و صوری و صرفا علامتی بر « ماهیت آنچه موضوع مفهومی تعغیر وضعیت یا گذار است می‌باشد » یعنی ماهیت « این همانی » چون این ؛ همان میشود و همان؛ این میشود پس از مشاهده فهمی و ادراکی این « تعغیر وضعیت که تصور ذهنی ما است متوجه می‌شویم که « این همانی » « نیرو » است والا « تعغیر وضعیت یک وجه سومی از « این » و « همان » نیست که « برای آن وجودی مستقل قایل شده و آنرا نیرو توهم کنیم » « این همانی در لحظه « این » میشود و درلحطه « همان » و در هر دو وجه « این همانی » است اما سوالی که هگل بی پاسخ میگذارد این است « ماهیت این نیرو چیست » در اینکه « آنچه وحدت است که به کثرت و باز به وحدت و دوباره به کثرت تعغبر وضعیت میدهد نیرو است شکی نیست چون تعغیر وضعیت که حرکت بین وحدت و کثرت است علامت و نشانه ای از « بعد ماهیتی این همانی را روشن میکند که نیرو و قدرت است که موجب این تعغیر وضعیت یا گذار یا حرکت میشود» اما اینکه « ماهیت و چیستی این نیرو چیست » بدون پاسخ مانده و محل تامل .....آیا این نیرو منظور مفهومی فیزیکی یعنی « توان انجام کار » است یا ماهیت آن فراتر از آن است و آنرا باید در « ماهیت فهم » جستجو کرد که « نیرویی غیر مادی است که توان روح آدمی است در حرکت »

بسیار عالی

بسیار عالی مطرح شد

جلسه چهارم : گوینده یک عبارت چند کلمه ای در ابتدای جلسه میخواند بعد انگار « هگل » بهانه ای است برای توضحیاتی که « برداشت فهمی خود گوینده است بدون اینکه منطبق بر فهم هگل باشد » و انچه را مورد نظر و برداشت خودش است را در طول جلسه یکساعته توضییح میدهد و در این میانه گریزی هم به « گفته های جنون امیز نیچه زده که نهایتا منجر به جنون او شد » و به گفته های یک « دیوانه » که ایده و افکار « اراده معطوف به قدرت » او ؛ او را به دیوانگی و جنون کشاند و پیروان ایده او « دیوانگانی بودند که چون هیتلر دهها ملیون همنوعان خود را به سلاخی کشیدند .......ایا بهتر نبود که ابتدا « چند سطر از ترجمه معتبر متن کتاب هگل خوانده میشد و سپس راجع به ان مقداری توضییح داده میشد و سپس مجددا متن خوانده میشد و بیشتر از توضحیاتی که چندان به « انچه فهم هگل بوده » بیستر تفسیر به رای گوینده میتوان نامید بیشتر « متن کتاب هگل » خوانده میشد ........نقد و توضخیات مرتبط به جلسه چهارم درمورد « چند کلمه ای که از هگل خوانده شد » در فرصتی دیگر داده خواهد شد...

سپاس فراوان از بارگذاری این فایل ارزشمند. بسیار ممنونم ❤

انچه از هگل در جلسه سوم گفته شد در مورد « وحدت وجود و کثرت » البته با توجه به اینکه الزاما انچه هگل گفته را اینکه با « حقیقت » یکی باشد را دربست یکی بپنداریم و کورکورانه از ان تبعیت کنیم در عین حال از این که همزمان ممکن است ان با « حقیقت » منطبق نباشد و « کشف حقیقت انچه هست بر عهده و مسوولیت هر فردی است » انگاه که بدرستی تشخیص دهند از جهت « وحدت وجودی در ماهیت حقیفت » همه به یک « حقیقت واحد » میرسند چون ماهیت « حقیقت واحد » است اما بدل حقیقت چون ماهیتهای تصوری متفاوتی دارد لذا با هم یکی نبود و این مربوط به « ماهیت واحد اصل و ماهیتهای متفاوت بدل » مربوط میشود ......از جهت اینکه هیچ بدلی بدون اصل پدیدار نمیشود لذا « تفاوتها علامت بدل » و از جهت بنیادین علامت « اصل » است ...وحدت و کثرت دو مفهوم متضاد است « توجه » یا « دقت » در « کلمه مفهوم » یک ماهیت غیر مادی را نشان میدهد « فهم » « ماهیت فهم چیست » این به « ماهیت اگاهی » مربوط میشود که « نیرویی غیر مادی است » که کمتر بدان پرداخته شده است که مرتبط با « ماهیت هستی » است انچه در این قسمت از « شی و جوهر شی یا ذات شی و عرض و رنگ و ویژگیهای ماده » گفته شد باید سوال کرد « ماده به انرژی تبدیل میشود » این صرفا یک تعغیر وضعیت است یعنی « همان » است که وضعیتش تعغیر کرده و اگر ما به « نفس تعغیر وضعیت » دقت کنیم پس از کجا معلوم نباشد که « انرژی » هم تعغیر وضعیتی از « حالت یا وضعیت دیگری نباشد » خصوصا وقتی از فیزیکدانان این سوال بنیادین بیجواب پرسیده شود که « این انرژی که قبلا ماده بوده و چنین تعغیر وضعیتی داده و انرا در وضعیت دقت فهمی ادمی « موج حرکتی » و در غیر دقت فهمی « ذره حرکتی » میبینیم که اولی را « کوانتومی و دومی را بنیان فیزیک کلاسیک » را توضییح میدهد « ماهیتش چیست ؟ » ایا این نیروی حرکتی موجی و ذره ای که « فهم » ادمی در ان تاثیر میگذارد و انرا از حالت موجی به حالت ذره ای در لحظه مشاهده تعغیر وضعیت میدهد و متاثر از « نیروی غیر مادی فهمی » است چگونه میتواند غیر مرتبط با این « نیروی غیر مادی » باشد در حالیکه در همه جا ما این « حالتهای متضاد » را « فهم » کرده ایم ....وحدت و کثرت .....ماده و انرژی ....‌و اینک ... « نیروی مادی و نیروی غیر مادی » .....فهم « تعغیر وضعیت » میگوید « این همان است » یعنی انرژی همان ماده است یا ماده همان انرژی تجمیع سده است پس با این وجود « نیروی مادی انرژی در مقابل نیروی غیر مادی فهمی یا اگاهی » ایا « تعغیر وضعیتی از این همانی نیست » خصوصا که متاثر از « تلاقی ارتباطی با نیروی فهمی و اگاهی ادمی » است در حالیکه هنوز « راجع به به ماهیت اگاهی » اندیشه ورزی نشده و بطور خاص مورد واکاوی قرار نگرفته انگاه که دقت شود « قدرت و نیروی غیر مادی است و وسعت و اندازه انرا نمیدانیم » و ماهیت انرا و اینکه این نیرو متعلق یک ذیع اگاه یا « روح اگاه » است ایا « نیرویی که در مورد منشاء و چرایی و ماهیت ان پاسخی داده نشده تعغیر وضعیتی از نیروی غیر مادی اگاهی نیست » اگر « تعغیر وضعیت » بدرستی «دقت و فهم » شود انگاه تردیدی نمیماند که « وحدت و کثرت » نیز « این همانی » است و از هم جدا نیستند که بگوییم « یکی از انها باید باشد » همانطور که انرژی به ماده و دوباره به انرژی تبدیل میشود و « این همانی » است ولی اینکه « ماهیت این ‌وحدت و کثرت که دو روی یک سکه است چیست ؟ مورد سوال بنیادین است؟ ....ماده انرژی و نیروی مادی و نیروی غیر مادی اگاهی .......قابلیت تعغیر وضعیت دارند و « یکی » هستند ولی وقتی اگاهی متعلق « ذیع اگاه » است و ذیع اگاه شاخصه های دیگری از اراده و خرد و اندیشه و ....دارد « رابطه فهمی از دو فهم ظاهرا متضاد در عالم هستی که همه جا این « تضاد » را مشاهده میکنیم جلوه گر میشود « کل و جزء »

در جلسه دوم از « نقش زبان » مورد نظر هگل چنین بنظر می‌رسد که « زبان یه صرف گفتن « آنچه توسط گوینده یقین حسی شده یا حس یقینی » با برخورد با « آنچه در ذهن شنونده قبل از فهم یا یقین حسی » است قادر به « انتقال در معنای جابجا شدن به صرف گفتن » نیست بلکه در تضاد با آن « حالت وارونه » دارد یعنی تلاقی یا برخورد « فهم گوینده » با « بدل یا توهم‌» شنونده زیرا برای « حصول یقین حسی در شنونده یک حس درونی روح او لازم است که به ماهیت فهم یا یقین حسی فهم یا آگاهی برمیگردد » ممکن است شنونده کاملا آنچه گوینده از « فهم » یا « یقین حسی » با زبان به شنونده بگوید و او نیز آنرا عیناً حفظ و مثل یک ضبط صوت عینا تکرار کند ولی « فهم یا یقین حسی در شنونده تحقق نیافته » بلکه حصول یقین حسی یا فهم مستلزم « یقین حسی در مورد تحول ماهیتی فهم در روح شنونده » است که فقط خودش در صورت این تحول ماهیتی درونی آنرا فهم یا یقین حسی می‌کند » بعلاوه « فهم بماهوفهم » یا « یقین حسی » بلاواسطه قابلیت فهم یا یقین حسی دارد چون در ذات خود بی واسطه است بلکه واسطه وسعت یافتن یا تکامل آنچه ماهیت خودش هم است می‌باشد و « تکینگی و ذات آن » بدون واسطه هرچیز دیگری است ..بعلاوه با گفتن « از حالت ماهوی فهمی به حالت فورمولی و بدلی و صوری » به وسیله زبان به شنونده گفته میشود‌ هرچند گوینده با صداقت تمام آنرا توضیح دهد ولی تا شنونده خودش از درون آنرا « بی واسطه فهم ماهوی یا یقین حسی نکند » بوسیله زبان و گفتن گوینده آنرا « فهم » نخواهد کرد چانکه « تجربه عشق » با توضیح و زبان به دیگری منتقل نمی‌شود بلکه شنونده برای فهم آن باید آنرا در خود تجربه حسی کند والا با گفتن بوسیله زبان که فقط حالت صوری و فورمولی و توضیحی آن است شنونده « آنرا فهم ماهوی یا حس یقینی و تجربی » نخواهد کرد..

شما عالی هستید استاد اردبیلی و بسیار بی حاشیه فلسفه را به دانشجویان اموزش میدهید درود بر شما

اولا که حواشی جلسه اول بسیار فراتر از « متن » و حتی بی ارتباط با ان بود ...ثانیا ایکاش یکبار از روی « متن یک صفحه یا نصف صفحه از کتاب بدون هیچ‌ مکث و توضخیی ‌خوانده میشد » و سپس راجع به ان توضییح داده میشد و سپس دوباره « ان متن یکبار دیگر خوانده میشد » چون ممکن است برداشت فهمی انکه توضییح میدهد غیر از ان « فهمی » باشد که هگل داشته است .........اما بنطر میرسد « منطور هگل در مورد همین فهم باشد » یعنی « ماهیت فهم » و یا « ماهیت اگاهی » که به حسب گفته حافظ که گفت « الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکها » در زعم اول یا گمان و توهم و گمان اول « ماهیت اگاهی و فهم » بسی ساده باشد ولی همزمان با ان زعم و گمان یا توهم « اشکارگی یا سادگی فهمی اولیه یقینی » هم در کنارش همزمان وجود دارد که این همان « نقطه تکینگی اولیه » است توهم ساده بودن در کنار این اشکارگی یا تکینگی یا « فهم بی واسطه به اگاهی و فهم » انگار « دو سوی یک نیروی دو بعدی است که یکطرفش مثبت و طرف دیگرش منفی » یعنی همزمان یکطرف ان « با توجه به ماهیت اگاهی » بطرف سادکی میکشد و طرف دیگر بطرف پیچیدگی ان » در حالیکه توهم سادکی ان اگر قویتر شود « اشکارگی انرا تحت تاثیر و حتی انرا نفی کند » و اگر طرف « تکینگی و اشگاری ان قویتر شود » به « پیچیدگی ان و ماهیت تحولی و تکاملی ان روبرو میشود که با چالش همزاد یا نیروی منفی « ضرورتی تحولی ان » یعنی توهم یا اگاهی بدلی مواجه میشود که پایه حصول اگاهی حقیقی در روح است و‌گریز ناپذیر .....منظور هگل از « یقین حسی » فهم ابتدایی روح به ماهیت وجودی خودش یعنی « فهم و اگاهی » جدای از هر نوع واسطه ای است چون ماهیت این فهم در ذات خود بی واسطه است چون همه موضوعات فهمی هم « با واسطه همین نیروی فهم یا اگاهی » فهم میشود...جدای از انکه در ادامه مکث و دقت در روند تکاملی ان با چالش « نیروی منفی گریز ناپذیر یا ضروری ان یعنی بدل یا توهم یا اگاهی بدلی مواجهه است »که پایه تکامل « اگاهی حقیقی » است و این مربوط به « ماهیت روند تکاملی اگاهی » است اما جدای از این روند ماهیتی « اصل نیروی فهم یا اگاهی حقیقی » که ماهیت کل پدیداری روح است همان یقین حسی یا نقطه تکینگی است که تا بی نهایت « هستی و وجود » را درنوردیده یا احاطه نموده « در وحدت وجودی هستی » و همزمان « در هر روح نیز ظهور یافته « فهمی از فهم یا اگاهی ؛ بدون واسطه »

هزاران درود وسپاس خدمت استادگرانقدر🙏🙏🙏🌹🌹🌹

عالی است. ❤

‏‪15:53‬‏

این درسگفتار واقعا روشن و با شیوایی کلام استاد بود.

درود بر استاد دکتر قوام گرامی، خیلی از شما سپاسگزارم

عالی بود

❤درود

درود دوستانی که به فلسفه هگل علاقه دارن به شدت کتاب تک جلدی فردریک بیزر بنام هگل رو بعنوان مأخذی برای ورود و آشنایی پیشنهاد میکنم #فردریک_بیزر #هگل

استاد اردبیلی بسیار عالی و بدون حاشیه

اصلن صدا کیفیت ندارە، بیخودە. صد حیف!

خیلی ممنون❤

چقدر تبلیغ داره 🤨

استاد اول خودت مطلب را بفهم (نه خوانده باشی)سپس آموزش بده تا فلسفه پیجیده تر نموده نشه)سپاس

باسلام پیشنهادی برای برابر نهاد دازین در زبان فارسی میخواهم ارائه دهم اگر زحمت نیست لطفا تماس مستقیم را با استاد صافیان فراهم کنید. در حد یک دقیقه. این هدیه ایست که به پاس قدر دانی از زحمات ایشان میخواهم پیش کش کنم.

ممنون

Thank you so much.

درود بر دکتر طالب زاده عزیز و فاضل ..بصیرت عجیبی بود درین گفتار

همیشه از مطالب استاد میشود یاد گرفت و آموخت

درود و سپاس 🌞🌸🙏

Very Good 😍🙏

Thank you so much

❤

🙏🎉🙏

Thanks.🙋‍♂️

Very Good 🪷💯✅️🟩👌🙏

Thank you so much...🪻🌻

❤ درود و بسیار سپاس بخاطر بارگذاری این فایلهای بسیار ارزشمند! ☀️🌠🙋‍♂️🌸

به علت کیفیت صدا قابل استفاده نیست

سپاس فراوان

درود بر استاد گرامی جناب دکتر مصباحیان

کلا چند جلسه س؟

مفید بود ❤

عالی ممنون

من شاگرد استاد بی بدیل دکتر قوام صفری در دانشگاه مفید مقطع ارشد فلسفه ی غرب بودم و مدافع نظرات ایشون هستم..عاشق ایشون هستم ،خدا عمر با عزت بهش بده

ممنون از خانمی که زحمت رکورد و بارگذاری رو میکشن

درود بر شما استاد عزیز❤❤❤