วีดีโอ

عجب صداوداستانهای جالبی به به به خیلی لذت میبرم ❤

قصه چرند و دروغ...سلطان کجا بود.حاتم در زمان پبامبر زندگی میکرد و بعدها پسرش عدی بن حاتم در رکاب علی به جنگ پرداخت تا زمان مختار زنده بود.

حکایت مسولین جمهوری اسلامی و ۴تا گوسفند دور برشونه

عجم؟!!! شاید ایرانی یا پارسی زبان.

یادش بخیر مادرم چقدر این داستان رو وقتی بچه بودم تعریف میکرد تقریباً 27 پیش به زبان ترکی چقدر هم لذت میبردم خیلی ممنونم از شما خانم خوش صدا ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

برمکیان ایرانی اصیل بودن ،اون قدر احمق بودن که حکومت عباسی رو تقویت کردند ، همون خایه مالی ، آخر سر هم همه ی ایرانی ها رو گردن زدند چون احتمال می‌دادند کودتا کنند برمکیان

عالی بود وواقعیت همین بود که گفتی

چقدر زیبا بود. واقعا لذت بردم از شنیدن این حکایتهای آموزنده. دست شما درد نکنه🙏🏻💞

واقعا عالی بود. درود بر مولانا و شما نازخاتون خوش صدا❤️❤️

👍🏻👍🏻😊😊

ممنون از داستان قشنگتون همکار محترم

😂😂😂

دست شما درد نکنه. لذت بردم🌺

عالی بود👌🏻😂

بسیار عالی بود البته خداوند متعال نیز کمک میکند به آدم صالح واون رو به مرتبه وبزرگی میرساند

Good luck ❤❤❤

با سلام بر همه زرگر های زبر زرنگ❤ با تشکر ویژه خدمت سازندگان این حکایت شیرین و دلنشین حالا تازه فهمیدم که چرا زرگرها از زنهای خود گریزانند.یا اصلا مثل ما مجردی به زندگی خود ادامه می دهند.نصیحت این بنده حقیر به تمامی زرگرهای دوست داشتنی (به هر باغی رسیدی گلی به چین و برو که دامن گل گرفتن خار دارد)❤ امیدوارم هیچ زرگری طمع به مال پادشاه نداشته باشد02073.یا حق

داستان بسیار خوب و آموزنده ای بود. ایشالا که نکات خوب مثنوی رو یاد بگیریم و در زندگی اعمال کنیم.

th-cam.com/users/shorts8c-QDc9fx-k?feature=shared

این پسر خیاط حداقل چهار پنج سال بغداد و چهار پنج سال روم یعنی ده سال تحصیل کرده تازه بعدشم برگشته سرکار پدرش یعنی خیاطی ، آیا بهتر نبود این ده سال رو کمک پدرش میکرد ؟؟؟ آقای استاد بخاطر سوتی بزرگی که داده بوده از خیاط یکروز وقت خواسته تا جریان رو راستوریست بکنه ، آخه مگه چندبار در زندگی یک خیاط پیش میاد که یه خانومی با جواهر بخواد لباسش رو حساب بکنه و اگر جواهر اونقدر قیمتی بود برای چی اونو به مغازه دومی نفروخت ، بخاطر اینکه با اون دو جواهرفروش هم مثله جریان کلفت خانوم قرار گذاشته بود ، خلاصه که استاد با این کلکها فقط خودش رو نجات داد و پسر خیاط هم بالاخره بعداز ده سال به شغل پدرش بازگشت بدونه اینکه نجوم و هندسه و ریاضیات برایش سرمایه گذاری بکنند !!! 😊 ممنون از زحمات شما

در واقع این جناب راه بود که بیراه بیچاره رو به دام مرگ فرستاد البته بعداز اینکه نهایت سواستفاده رو از حرفهای شیر و پلنگ وگرگ و روباه کرد و طلای موشها رو دزدید و با اون سکه ها چوپان رو به طمع انداخت و گوسفند طلایی رو ازش گرفت و دختر و نصف سرمایه شاه رو هم هاپولی کرد ، جالب اینجاست که جناب راه حتی بعداز ازدواج و جانشینی پدر زنش حتی به اون هفت کوزه ی طلا هم رحم نکرد و اونها رو هم صاحب شد ، خوب حالا بازهم کسی هست که بیراه بیچاره رو بخاطر ندادن دوتا لقمه نون خشک سرزنش بکنه !!! 😂😂😂 درضمن اگر اشتباه نکنم جناب راه معلم یا استاد همین آخوندهای خودمون در ایران هم باید که بوده باشه چون شباهتهای زیادی بین اعمالشون هست 😊 ممنون از زحمات شما

داستان بسیار زیبایی بود

Супер

Супер

ملت بپاخیزیم فریدون باشیم

very good

با سپاس اما چرا با کتاب کلیله و دمنه منطبق نیست؟

عي مکارها، بهوده نگفته اند: که ا، مکره زن بترس. 😅😅😅😅

ممنون❤❤

❤❤❤🙏🌺🌹 ممنون از شما

😂😂😂

جالب بود😊😊

❤️❤️❤️❤️❤️

❤️❤️❤️❤️❤️

جالب بود ممنون.

😢😢😢

داستان عجیبی بود ممنون

داستاني عجیبی بود، ممنون از شوما. 🇹🇯❤️🇮🇷

💛🖐💛🙏🌺🌹

عح مکار. 😄😄😄

💛💛🙏🙏🌹 ممنون خیلی دوستان خوب بود

عجب زنی مکاری بود. 😄😄😄

🌸🌸🌸

🇹🇯❤️🇮🇷

کاش یه شیرمحمد هم پیدا میشد ما رو نجات میداد😢

😢😢😢😢

هم غمناک بود هم اینکه آخرش یه جورایی به هم رسیدن. خیلی خوشم اومد. دستتون درد نکنه🙏🏻💓

چقدر قشنگ، و چقدر غم‌انگیز😕❤️

❤❤❤