วีดีโอ

آذربایجان. آذربایگان پایگاه و نگهبان آتش ایرانی، آذر آریایی.

فرقه وطن فروش

Yaşasin bÿtōv Azerbaycan

1356. Cl. İl. Təbriz. Aslqlarl. Biablr lllq. Tarixi. Saxtalasdlrmayln

زنده‌ باد‌ اذربایجان‌ جنوبی ننگ‌ ونفرت‌ به‌ حاکمیت‌ مرکز‌ گرا ودیکتاتوری‌ شاه‌ وشیخ

یادش بخیر خدایا چه روزگاری داشتیم چه شد پر کشید این خوش گذرانبها

Yasasin IRAN ❤❤❤

وطن فروشی عاقبت نداره انگار مادرتو بفروشی نوکر استالین دنبال توهم بود ایران مال ما آذربایجانی هاست یک وجبش هم نخواهد رفت خوشی گلمیین سیدیهرسین جاوید شاه تا ابد✌️

Güney Azərbaycan ❤

کوچَن لَر این روحو شاد، قالان لار این جانی ساغ... عاشیق حاجعلی عبادیان 6:24 عاشیق عبدلعلی 2:46 عاشیق حسن اسکندری (حسن بلبل) 7:48 عاشیق رسول 5:14 عاشیق مشی پاشایی 1:17 متاسفانه نمیشناسم شرمنده ام از استادان 3:50 بالابان : استاد عباس عبادیان

یاشاسین آدر بایجان، چوخ گوزل چالی سیز ، به به نه گوزل اشدملی، سسین وار ، آلله سنی بیزه چوخ گورمسین آن شالله هر نه تزتر ، هامه، تورکلر یقشسننر، بیر یره، یعنی ایران، چونکه بو باجیلر ، قاداشلر، هامه سه ایران 🌷❤🙏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👌👌✌✌✋✋👊👊✊✊

چوخ گوزل عاشق اولسون

Yaşasın

Könlüm quşu qanad çalmaz sənsiz bir an, Azərbaycan. Xoş günlərin getmir müdam xəyalımdan, Azərbaycan. Səndən uzaq düşsəm də mən eşqin ilə yaşayıram, Yaralanmış qəlbim kimi qəlbi viran Azərbaycan. Bütün dünya bilir - sənin qüdrətinlə, dövlətinlə Abad olub, azad olub mülki-İran, Azərbaycan. Bisütuni-inqilabda Şirin-vətən üçün Fərhad Külüng vurmuş öz başına zaman-zaman, Azərbaycan. Vətən eşqi məktəbində can verməyi öyrənmişik, Ustadımız deyib “heçdir vətənsiz can”, Azərbaycan. Qurtarmaqçün zalimlərin əlindən Rey şümşadını Öz şümşadın başdan-başa olub al qan, Azərbaycan. Yarəb, nədir bir bu qədər ürəkləri qan etməyin, Qolubağlı qalacaqdır nə vaxtacan Azərbaycan?! İgidlərin İran üçün şəhid olub, əvəzində Dərd almısan, qəm almısan sən İrandan, Azərbaycan. Övladların nə vaxtadək tərki-vətən olacaqdır? Əl-ələ ver, üsyan elə, oyan, oyan, Azərbaycan! Bəsdir fəraq odlarından kül ələndi başımıza, Dur ayağa! Ya azad ol, ya tamam yan, Azərbaycan! Şəhriyarın ürəyi də səninki tək yaralıdır, Azadlıqdır mənə məlhəm, sənə dərman, Azərbaycan!

یاشاسین آذربایجان ایگیدلرین

💥💥💥💯💯💯❤️

بله شاید به نظر شما کسی که آزاد میخواهد زندگی کند سرنوشت شوم درانتظارش باشد اما بنظرما ایستاده مردن بهتر از زندگی ذلت بار است هرچند بانیاناش یه مشت خاک برای دفن ندارد

همه وکسانی را که درسرزمین محصور کرده اید باکلمه ایران به روز سیاه کشاندید لیاقت استالینیسم خیلی بیشتر از شماهت بود

آذربایجان اویااااان

سیکیم تبریزی ساتقین هرزادین یاشاسین ایران پیشوری و باقیروفون نسلین سیکیم

چوخ گوزل اوخلار بو عاشیقلار عاشیقلار قدیمیدلر عاشیقلارین آدلاری نعدور هرکیم بو استادلار آدلارین بیلری یازسین چوخ گوزل اوخویولار فیکیر ایلرم چوخلاری رحمت کدیبلر الله رحمت ایلسین

یاشاسین اذربایجان

یاشاسین آذربایجان

این دو دقیقه رو لطفا ببینیدm.th-cam.com/video/xLRcV7SbDVw/w-d-xo.html

پاینده باد ایران با آذربایجان و تمام خطه ها و فرهنگهای مختلفش که همین فرهنگهای مختلفش در دنیا تک و زیباش کرده

عالی

یاشاسین ایران...

what is Kechal khan's flag doing here ??? Kechal khan sold us azerbaijani to the fucking fars then he handed the country to the enemy . He had no rights even have A opinion how our country supposedly should have ruled According laws of the country .He took up to himself to be in charge of entire country . For sure he was stupid dumb persians hero and our trash ! His coward Son like his father was nothing but a criminal where C I A was his shah .! people's flag should be on our national songs ! I refuse to do it in farsi ( farsi is worst enemy azerbaijan ever has seen)

بمناسبت آزادی آذربایجان استاد شهریار اینچنین نوشتند : هان به یغما برده آن ناخوانده مهمان میرود آن نمک نشناس ، بشکسته نمکدان میرود گرچه بام ودر به سر کوبید صاحب خانه را خانه آبادان که جغد از بوم ویران میرود از حریم بوستان باد خزانی بسته باد با سپاه اجنبی از خاک ایران میرود خاتم جم گو به وقت آصف دوران قوام اهرمن دیدم که از ملک سلیمان میرود بار قحط و رنج و درد آورد و رفت گو بماند درد را، کز سینه پیکان میرود دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید ترسم آخر باز گردد چون پشیمان میرود شرّ آن کوبنده چکش از سر ما کنده شد لیک از رو مشکل این کوبنده سندان میرود پ.ن و دیزی سفت و سیاه چرا در شعر بکار رفته! کوبنده چکش همان پرچم داس و چکش شوروی است دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید کنایه است , برای مثال کسی که میخواهیم سلامت برود و بازگردد پشت سرش آب میریزیم اما رسم است کسی که دوست نداریم برگردد پشت سرش کوزه ای پرت میکند که بشکند. پس امیدواریم هیچوقت اثری از آثار این فرقه لعین در کشور زر خیز ایران نبینیم پاینده ایران

سیکیم ایران و هر هاردا ایرانچی وار هر نه وارین

اگر «ایران» نگوید لال بادا این زبان در سال 1324 پس از آنكه فرقه دموكرات آذربایجان در آذربایجان مستقر گردید، از شادروان استاد ابوالحسن اقبال آذر پ، هنرمند عرصه موسیقی خواسته شد با اجرای قطعاتی از آواز خود مجلس جشنی را كه با حضور سران فرقه دموكرات و رئیس آنها جعفر پیشه وری که در عمارت عالی‌قاپو تبریز برپا شده بود گرمی ببخشد. هنرمند وارسته و وطن‌دوست شهر مقاوم تبریز كه فضای حاكم را پر از احساسات بیگانه سروری می‌بیند، بر خلاف انتظار ترتیب‌ دهندگان مراسم در حضور سركردگان و عوامل اصلی غائله دو بیت زیر از اشعار عارف قزوینی را در حالی‌ كه اشك می‌ریخت، به زبان فارسی با صدای ماندگار خود طنین‌انداز كرد: لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست چه شد كه كوته و زشت این قبا به قامت ماست چرا كه مجلس شورا نمی‌كند معلوم كه خانه، خانه غیر است یا كه خانه‌ی ماست؟ این اقدام شجاعانه استاد اقبال آذر چنان جو حاكم بر جشن را دگرگون کرد که خشم سران فرقه را برانگیخت، به طوری كه دستور بگیر و ببند صادر شد، امّا اقبال آذر به مدد فداكاری عده‌ای از یاران خود كه برق سالن را قطع كردند، موفق به نجات جان خود شد. سال‌های بعد استاد شهریار این واقعه تاریخی را در ابیات زیر جاودان ساخت و نشان داد كه او نیز چون اقبال آذر تا چه حد به وطنش ایران عشق می‌ورزد: یاد آن شب كن كه او از بهر ایران عزیز صیحه زد با نفس كاین جا سر بده، تركی مخوان شعر عارف خواند و گفت، ای مجلس شورا بگو خانه از غیر است یا زین ملت بی‌خانمان؟ و آنكه آتش زد به جان خلق و با شیون گریست ثبت شد آن گریه در تاریخ آذربایجان غیرت قفقازیان با خدا هم كار كرد تا حریف شیردل جانی به در برد از میان تركی ما بس عزیز است و زبان مادری لیك اگر «ایران» نگوید لال بادا این زبان مرد آن باشد كه حق گوید، چو باطل رخنه كرد هم بایستد بر سر پیمان حق تا پای جان

MİLLƏTƏ ƏSİL XƏYANƏT EDƏN VƏ RASİST FARS REJİMİNİN QUYRUĞU OLAN "fərdi"LƏR ÖZÜNƏ YARAŞAN TƏHQİRLƏRİ XALQIMIZIN QƏHRƏMAN OĞULLARINA YAPIŞDIRMAQ İSTƏYİR....TARİX BU ŞƏRƏFSİZLİYİ VƏ SATQINLIĞI BAĞIŞLAMAYACAQ....VƏ HESAB SORACAQ....

dastaneh shikari ? Ashiq yadullan, tabriz.

savoul ...

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق...........روحت شاد

ملت تورک آزربایجان بعد تجزیه آزربایجان به دو نیمه شمالی- جنوبی و مخصوصا بعد زندانی شدن در زندانی بنام کشور ایران یک لحظه مبارزات رهای از اشغال و برپایی تمامیت ارضی آزربایجان را متوقف نکرد طی‌ ۱۰۰ سال ۴ انقلاب فقط در آزربایجان جنوبی (حرکت انقلاب مشروطه برای دموکراسی در قاجار و ایجاد فدرالیسم تحت نام انجمن‌های ایالتی‌ ولایتی - دولت آزادیستان خیابانی - دولت جمهوری آزربایجان در ۱۳۲۴ - حرکت خلق مسلمان در ۱۳۵۸ ) و۲ انقلاب بزرگ در آزربایجان شمالی , نمونه این مبارزات به حق ملت ستم دیده تورک در آزربایجان است.سیاست اشغالگری و راسیستی رضا خان پالانی, مخصوصا سیاست استعمار و چپاول ثروت‌های طبیعی آزربایجان ,تحریف تاریخ و هویت آزربایجان و ایجاد فقر ذلت در کنار سیاست اسیمیلاسیون شدید و تحقیر مستقیم مردم توسط فارس‌ها و مسئولین آزربایجانی خود فروخته بهاشغالگر ایران در آزربایجان چون کسروی‌ها , افشار‌ها , دستغیب‌ها ,تقی زاده, آخوندزاده, کاظم زاده ایرانشهر, خلیل ملکی , ملکوتی‌ها , موسوی ها, مستوفی‌ها... زمینه سازانقلاب ۱۳۲۴ درآزربایجان جنوبی شد . با آمدن نیروهای متفقین به جغرافیایی موسوم به ایران , رژیم فاشیستی رضا پالانی ضعیف شد برخی از روشنفکران آزربایجان با استفاده از این اوضاع , در ۱۹۴۱ "آزربایجانلی لار جمعیتی"جمعیت آزربایجانیان را تشکیل داده و تا اواسط ۱۹۴۵ تفکرات ملّی ارگان مرکزی را با نام " روزنامه آذربایجان " بزبان تورکی و فارسی به سر دبیری میرزاعلی شبستری منتشر کردند. در ۱۲ شهریور ۱۹۴۵ برای تسریع روند حرکت ملی, سید جعفرپیشه وری با همکاری بخشی ازروشنفکران آزربایجان همچون فریدون ابراهیمی- شبستری ..موجودیت فرقه دمکرات آزربایجان را اعلام می کنند که موفق میشوند به خواست خود برسند . استقبال وسیع مردم از بیانیه موجودیت فرقه دمکرات آزربایجان و متعاقبا کنفرانس فرقه دمکرات آزربایجان با شرکت ۱۵۰۰ از نمایندگان اقشار مختلف در ۲۹ شهریور ۱۹۴۵در تبریز تشکیل می شود و بالاخره ۱۰مهر۱۹۴۵ اولین کنگره ی فرقه دمکرات آزربایجان به ریاست سید جعفرپیشه وری تشکیل می شود . هزاران نفراز نقاط مختلف آزربایجان وارد تبریزمیشوند, تا همبستگی خود را اعلام دارند بدنبال این کنگره قشرهای مختلف مردم بصفوف فرقه وارد میشوند،در اواخر۱۹۴۵ تعداد اعضای حزب به ۷۵ هزار نفر رسیده بود که از جمله آنها ۶هزار کارگر ،۵۶هزار نفر دهقان ،۲هزار نفر روشنفکر،۳هزار نفر کاسب ،۲هزار نفربازرگان،۵۰۰نفر مالک،و۱۰۰نفر روحانی تشکیل می دهد پیشه وری در شماره ۵ نشریه ی آذربایجان در مورخه ی ۲۶/۶/۱۳۲۴ اعلان خط سیاسی می‌کند "فرقه ما فرقه‌ای است ملی ! لذا بدون در نظر گرفتن طبقات،عموم جماعت را به زیر پرچم خود فرا می خواند . . . راه ما کاملا درست وروشن است، ما در فکر مبارزه ی طبقاتی نیستیم ، فرقه ما به تمام معنا فرقه‌ای است ملی و هدف آن مبارزه با استبداد و ارتجاع است " این نوشته و نطق پیشه‌وری جواببه کسانی‌ است که پیشه‌وری و حکومت ملی را حکومت کمونیستی معرفی میکردند در مرحله رودررویی نیروهای اشغالگرایران و نیروهای ملی دمکراتیک آزربایجان ,تنش درعرصه روزنامه‌ها و محافل اجتماعی شدت بیشتری بخود گرفته بود در این میان شخص پیشه وری با سخنرانیهای آتشین و نطق‌های شکست دهنده و نوشتن مقالات در رابطه با هویت ,تاریخ , وطن , فرهنگ ملی, زبان مادری ترکان آزربایجان , حقارتها و تبعیضات رژیم فارس ... باعث میشد در بین آزربایجانیان و حتی ملل غیر فارس ایران طرفداران حاکمیت ملی روز بروز بیشتر شده و در مقابل آن ایرانیان و طرفدارن اشغالگری ایرانی‌ از نظر سیاسی و بحث منطق محکوم به رسوایی و سکوت شده و یا مثل همیشه علیه حقوق آزربایجان و فعالین آن به بهتان گویی و فحاشی مجبور می‌شدند که این خود برگ برنده ای بود که از نظر سیاسی به جیب آزربایجان میرفت . توانایی پیشه‌وری نشان دهنده اهمیت رهبر دانا و زیرک در حرکت‌های سیاسی وانقلابی است در روز۲۹/۷/۱۳۲۴ کنگره‌ای که در جهت انجمنهای ایالتی و ولایتی با حضور بیش از ۸۰۰ نفر در سالن شیر خورشید تبریزتشکیل شده بود با رای نمایندگان بعنوان مجلس موسسان کار خود را پیش برد و با اعلام مختاریت آزربایجان ۳۹نفر بعنوان هیئت ملی تاتشکیل مجلس ملی عهده دار اداره ی امور مربوط به آزربایجان شد .و در ۲۱آذر۱۳۲۴ باتشکیل مجلس ملی ، دولت خود مختارآزربایجان تحت رهبری سید جعفرپیشه وری با تصویب مجلس ،موجودیت آن به جهانیان اعلام گردید و۲۱آذر ۱۳۲۴ در تاريخ به نام سمبل اراده ملی ترکان آزربایجان نوشته شد خدمات يکساله حکومت ملی مانند :تاسيس مدارس و استفاده از زبان رسمی ترکی در آزربایجان برابرحقوقی زنان با مردان در کارهای دولتی و حکومتی ,حقوق انتخاب شدن و انتخاب کردن زنان شهر سازی و آسفالت کشی‌ , برق کشی‌ و لوله کشی‌ شهرهای محروم مانده آزربایجان تاسیس مراکز اداری و ایجاد مرکز درمانی- بهداشتی در شهرها و دهات آزربایجان جنوبی ,همچون درمانگاه‌ها ,بیمارستان‌ها , پرورشگاه‌ها , یتیم خانه‌ها , مرکز ترک اعتیاد و گدایی برقراری امنیت ملی و ایجاد ارتش ملی و ارتش قزلباش آزربایجان اصلاحات ارضی و تقسيم زمین در میان دهقانان تاسيس دانشگاه تبریز، تاسيس راديو تبريز و .... ازرسمی کردن زبان ترکی آزربایجان گرفته تا تشکیل نیروی نظامی ملی، با اصلاحات مهم اجتماعی ، اقتصادی وفرهنگی.....که در طول مدت فقط يکسال به انجام رسید حکومت ملی آزربایجان جنوبی، حاکميت مشروعی بود که باانتخابات آزاد و رای بيش از۸۰% آزربایجان و مطابق با قوانین کنوانسيونهای بین المللی شکل گرفت.اگر شرایط جهانی اجازه می داد، می رفت که برای همیشه آزربایجان از زیر غورطه اشغال واستعمار ایرانیان رهایی یابد. اولین بار در جغرافیای موسوم به ایران حق رأی زنان ، برابری زن و مرد ، حق شرکت زنان در حکومت ... در حکومت ملی آزربایجان اتفاق افتاد , چند سال قبل حکومت ملی آزربایجان ,در ۱۹۳۴ آتاتورک در ترکیه و۱۹۱۸رسولزاده در آزربایجان مستقل شمالی این حق را به زنان بازپسداد و مقام والای زن را سالیان جلوتر از بیشتر ملل دنیا به زنان برگرداندند,این نشان دهنده نگرش تورک‌ها با زنان است که هر مگه ملت تورک در هر جغرافیایی تاریخی‌ خود از اشغال آزاد شده این حق را از همان اول بازپس داده است در حالی‌ که نیم پهلوی محمد رضا شاه بعد از ۲۰ سال از حکومت ملی‌ ,به اجبار و فشار سازمان‌های حقوق بشر جهانی‌ تازه تاسیس یافته ,مجبورا قبول کردکه به زنان حق رای ( برابری نه در حد حکومت ملی آزربایجان ) دهد . اصلاحات ارضی" اربابی - رعیتی " که حکومت ملّی درسال ۱۳۲۴ انجام داده بود ,بعد از ۲ دهه شاه در ۱۳۴۲بر خلاف میلباطنی بانام انقلاب سفید مجبور شد با پاکت سیاسی اصلاحات ارضی" خیلی‌ کمتر و ناقص‌تر از پاکت اصلاحات حکومت ملّی آزربایجان , آنهم برای ساکت کردن مخالفان ,جلوی مخالفان و اعتراضات ملل تحت اشغال گذاشته و ادای دموکراتیک در آورد... ویلیام داگلاس قاضی عالی مقام امریکائی در کتاب «سرزمین عجایب , با مردمانی مهربان» چنین شرح می دهد:" خدماتی که حکومت ملی‌ طی‌ یک سال برای مردم انجام داد، حکومت‌های پهلوی پدر پسر (۴۹ سال)انجام نداد,...تقسیم اراضی و املاک مالکین فراری و تصویب قانونی جهت تقسیم محصول زمین به نفع دهقانان._از بین بردن رشوه؛ پیشه وری رشوه دادن به مامورین دولت را خیانت به حقوق عمومی اعلام کرد و به مرتکبین، مجازات سختی قائل شد. این قانون اثر برق آسائی داشت. بازرگانان به من گفتندکه اگر شبها مغازه‌هایشان باز می ماند، اموالشان تامین داشت و چیزی به سرقت نمی رفت..._کلینیک‌های بهداشتی سیاری تاسیس شده بود که از تبریز به دهات اطراف می رفت._قیمت اجناس مورد نیاز عمومی بطور جدی کنترل می شد و احتکارکنندگان سخت مجازات می شدند تا جایی که قیمت کالاهای مورد مصرف عموم ۴۰% پائین آمده بود._قانون حداقل بیکاری و حداکثر ساعات کار تصویب وبین کارفرمایان و کارگران قراردادهای دسته جمعی بسته شد. (برای اولین بار در ایران)_برنامه کار عمومی اجراو قسمت اعظم خیابانها وکوچه‌ها آسفالت و سنگ فرش شد._برنامه تعلیمات عمومی اجرا و در دهات مدارس باز شد و دانشگاه تبریز با دو دانشکده طب و ادبیات تاسیس گردید." ریچارد کاتم در کتاب ناسیونالیسم در ایران(صفحه ی۱۲۶ )نوشت: "کاری که فرقه در یک سال در تبریز کرد بیش از کارهایی بود که رضا شاه در طو ل بیست سال انجام داد " پیشه‌وری با قدم "ملی‌ دموکرات" وارد صحنه حکومت ملی شد, با تاکتیک مختاریت ملی و به امید فدرالیسم در جغرافیایی ممالک محروسه فلات "ایران" جلو رفت , ولی هرچه که در عمق مساله ملی تورکان آزربایجان قدم برداشت مطمئن شد که همزیستی‌ ملتتورک آزربایجان با فارس‌ها در ایران یک امر غیر ممکن است ,چون پیشه‌وری در طی‌ ۲۰ سال گذشته ,بعد ازانقراض دولت ممالک محروسه قاجار و ایجاد کشور باسمه ای "ایران"، دید که همیشه نسبت "ایران" با" آزربایجان جنوبی" نسبت استعمارگر با مستعمره و نسبت مستقیم اشغالگر با غصب شدهاست . این مسئله در فعالیت‌های وی در طی‌ سال‌های ۱۹۴۱-۱۹۴۷ (۱۳۲۰ -۱۳۲۶) و در اسناد حکومت ملی آزربایجان و دست نوشته‌های پیشه‌وری به آشکار قابل رؤیت است طبق اسناد در ۳۱ دکابر ۱۹۴۵ باقراوف دبیر اول حزب کمونیست آزربایجان شمالی (شوروی) طی نامه‌ای به رهبریت فرقه ی دمکرات آذربایجان رجوع می کند و ازآنها در رابطه با هدف بعدی حکومت سئوال می کند دوهفته بعد نامه‌ای با امضای سید جعفر پیشه وری ، صادق پادگان، محمد بی‌ریا، محمد شبستری و سلام اله جاوید به باقراوف ارسال میشود ودر آن اینگونه نوشته میشود: "ما دیگربه مختاریت اعتقادی نداریم رژیم تهران یک روز مختاریت را میدهد و روز دیگر این مختاریت را میگیرد هدف ما اعلام جمهوری مستقل ملی دمکراتیک آزربایجان جنوبی است" بعداً از پیشه وری در مورد تراژدی تجزیه آزربایجان و یکپارچگی و وحدت ,دو آزربایجان شمالی و جنوبی پرسیده میشود که وی مگوید: "چهار و پنج سال بعد از تشکیل جمهوری ملی دمکراتیک آزربایجان جنوبی صحبت از وحدت میتواند در میان باشد ". این نامه سندی محکم بر صورت تحریف گران تاریخ و کسانی‌ که می‌گویند حکومت آزربایجان, ملی نبوده و دست نشانده شوروی است ,یا سعی‌ دارند پیشه‌وری را وابسته به شوروی یا بلعکس پیشه‌وری را تا دم شهادتش, کمونیست و ایران‌پرست معرفی کنند,ولی‌ میبینیم که خود شوروی از رهبران آزربایجان برای قدم بعدی آنها سوال می‌کند با اینکه از این فاکتها و اسناد زیاد می‌توان در اسناد حاکمیت ملی یافت اما این سند راه را کاملاً بر تحریف گران تاریخ میبند( در این مورد دیگر سند حائز اهمیت نامه شخص استالین به پیشه‌وری بعد از سقوط دولت آزربایجان است که در آنجا استالین از شکایت پیشه‌وری از شوروی و همکاری آنها با ایران اشاره می‌کند .) يک بار سيد جعفر پيشه وری در مقاله ايی تحت عنوان "ايران بر سر دو راهی "نوشت : " حکومت تهران باید بداند که بر سر دو راهی قرار گرفته است ، آذربایجان راه خود را انتخاب نموده و به سوی آزادی و دمکراسی پیش خواهد رفت. چنانچه تهران راه ارتجاع را انتخاب کند، خدا حافظ، راه در پیش، بدون آذربایجان به راه خود ادامه دهد. این است آخرین حرف ما" در جای دیگری چنین می نویسد: "آذربایجان ترجیح می دهد به جای اینکه با بقیه ی ایران به شکل هندوستان اسیر درآید، برای خود ایرلندی آزاد شود " پس از برقراری حکومت ملی درآزربایجان پیشه‌وری چنین می نویسد: " ما به استقلال ایران به دفعات اعتراف کرده ایم، اما تهران هر روز دست به حیله ی جدیدی می زند. اگر کار بدین منوال پیش برود ، ما چارهای جز اینکه تمامأ از تهران جدا شده و دولتی مستقل تشکیل دهیم نداریم." در جای دیگری می نویسد: «ما ابتدا خواهان تشکیل شوراهای ایالتی بودیم ولی وقتی تهران رد کرد، یک قدم جلو گذاشته مجلس ملی آزربایجان را تشکیل دادیم» در جای دیگری می نویسد ما می­گوییم: " در خاک آذربایجان یک خلق چهارمیلیون نفری زندگی می­کنند که آنها قیومیت خود را تشخیص داده ­اند، آنها زبان مخصوص به خود و آداب و رسوم جداگانه ­ای دارند" بعد از چند ماه سقوط حکومت آزربایجان , درباکو پیشه وری مشغول سازماندهی فدائیان برای جنگ دوباره بود در یک میهمانی شام از طرف دولت برای منصرف کردن پیشه‌وری برای برگشت به جنوب ، باقراف سخنرانی می‌کند:" بزرگترین اشتباه و در عین حال علت شکست فرقه این بود که به اندازه ی کافی بر وحدت شوروی و ایران تکیه و تاکید نکرد". پیشه وری درپاسخ به باقراف، گفت: برعکس نظررفیق باقراف من عقیده دارم که بزرگترین اشتباه ما وعلت شکست نهضت ما، این بود که ما به اندازه ی کافی بر روی مساله ملی آزربایجان و وحدت وهمبستگی جدایی نا پذیر بودن دو آزربایجان تا کید نکردیم. منظور پیشه‌وری تاکید به حق تعیین سرنوشت ملت تورک آزربایجان بود که پیشه‌وری همیشه به آن تاکید داشت وی با سیاست تمام و جلب توجه هردو بلوک شرق غرب از ۲ مفهوم حق تعیین سرنوشت استفاده میکرد نامه نخست وزیر پيشه ورى به سازمان ملل آن زمان , یعنی‌ شورای منشور آتلانتیک , نشان دهنده این مسئله است پیشه‌وری هم حق تعیین سرنوشت با مفهوم لنین را برای جلب توجه بلوک شرق به مسئله آزربایجان بکار می‌برد هم حق تعیین سرنوشت ملت‌ها با مفاد منشور آتلانتیک سازمان ملل برای جلب توجه بلوک غرب استفاده میکرد و همه بهانه‌های سیاسی را برای رد کردن حقوق ملی آزربایجانییان میبست پیشه‌وری یک ملی گرای کامل ، سیاست مدار دانا و زیرک بود این نامه گویای ملّی بودن دولت جمهوری آزربایجان نیز است " نامه نخست وزیر پيشه ورى به سازمان ملل در مورد استقلال حکومت ملی آزربایجان جنوبی " یکی از قدیم‌ترین ملت‌های دنیا ملت آزربایجان است, که صاحب یک تاریخ غنی ملی برای خود می‌باشد .در کشاکش سالیان طولانی‌ ، آزربایجان ،زبان ملی خود ، و عادت رسوم و فرهنگ خود را محافظت کرده توانسته است آنها‌را حفظ کند. ظالمان ایرانی‌ توانسته اند آذربایجان را تحت سلطه حاکمیت‌های خود گرفته، ثروت ، دارایی‌های آن را با بی‌رحمی غارت چپاول کرده اند.در نتیجه شهر‌ها و آبادی‌های آذربایجان از شکوفایی به حد ویرانی رسیده است .سیاست بزرگ شوینیستی دولتی (کشور گشای ) حاکمان ایران ، هویت و موجودیت ازربایجانیان را بطور کامل انکار می‌کند. برای آنکه زبان‌شان (ترکی) را از ایشان(ملت تورک آذربایجان) بگیرند, از هرگونه عمل تحقیر آمیز علیه آنها دریغ نمیکنند, ولی‌ با این همه آذربایجان ۱ روز هم مبارزه خود برای رسیدن به آزادی را متوقف نکرد. نمونه بارز و روشن این مبارزات حرکت ملی ستار خان - باقر خان - شیخ محمد خیابانی و جبش‌های دیگران است ، این انسان‌های جسور شجاع هم رهبر مبارزه، هم شهدای این مبارزه -آزادی‌خواه - بودند. پیروزی کشور‌های دموکراتیک بر (ایدئولوژی) فاشیسم خونریز، ملت آذربایجان را هم به حرکت در آورده و ملت شرایط جدیدی را خلق کرده است. امسال ۲۱ آذر (۱۲ دسامبر ) ملت آذربایجان با وجود مقاومت ایستادگی رژیم تهران توانست بعد از سال‌های طولانی مبارزه کردن با پیروزی مبارزه خود را به پایان برساند .منطبق به منشور آتلانتیک ،(منشور ملل متحد ) حکومت ملّی آذربایجان در نتیجه مجلس ملی ( آذربایجان) به وجود آمده است . در آذربایجان بنا به اصول دموکراتیک حکومت ملّی آذربایجان تاسیس شده است و در مورد فعالیت‌های خود (دولت آذربایجان) به تمام دنیا معلومات داده است. ملت ۵ ملیونی آزربایجان به کمک زبان ملی ،تاریخ، فرهنگ و ادبیات ، خود درک کرد که یک ملت کامل در عصر معاصر کنونی می‌باشد . و دیگر هیچ وقت زیر ظلم حاکمیت‌ فارس نرفته ,ناله نخواهد کرد.در ایران به زبان فارسی اجازه نخواهد داد دیگر به عنوان زبان آقا بالا سر ، سر زبان ملیت‌های دیگر بایستد.این ملت همانند یک شخص برای آزادی ملّی ، و دولت ملّی خود جان خود را فدا می‌کند. دولت جدید دموکراتیک آذربایجان (آذربایجان دموکراتیک میلی‌ جمهوریتی ) در زمان بسیار اندک تغیرات بسیار جدی از نظر اقتصادی ،اجتماعی، فرهنگی‌ ، انجام داده است آسایش امنیت داخلی‌ به تمام معنا برقرار است .در اثر فعالیت‌های جدید دولت آذربایجان، ملت (آذربایجان) بعد از سال‌ها استعمار تازه به شرایط زندگی‌ یک انسان عادی دست یافته است. این هم نشان دهنده این است که خود ملت میتواند دولت ملی خود را محافظت و اداره کند. بوجود آمدن حکومت ملی آذربایجان با اراده ملی ملت آذربایجان بر اساس منشور آتلانتیک (اساس سازمان ملل امروزی) یعنی‌ بر اساس وعده قانون‌های دولت‌های دموکراتیک بزرگ ، یک واقعه غیر قابل انکار است.ملت آذربایجان با مراجعه به مجمع عمومی سازمان ملل متحد تقاضا دارد ,موجودیت دولت ملی آذربایجان را به رسمیت شناخته و بدون دخالت دیگران ,حق تعیین سرنوشت آذربایجان را تضمین و حمایت کنند.با تشکر و احترام نخست وزیرحکومت ملّی آزربایجان۲۸ ژانویه ۱۹۴۶ میرجعفر پیشه‌وری - تبریز آزربایجان " اشغال آزربایجان توسط ایران و کمک لوجیستیکی آمریکا , شکست وخیانت شوروی در آغاز اولین رینگ جنگ سرد در تاریخ چهارم آوریل ۱۹۴۶ موافقتنامه "ایران"و شوروی بر سر نفت شمال به امضا رسید شوروی پس از این قول و قرارها در مقابل ‌گرفتن نفت ,دخالت سیاسی در جغرافیای"ایران" را به آمریکا سپرد.آمریکا هم تهدید کرد که باید همه ­ کمک­های استراتژیک از آزربایجان شمالی و وسایل جنگی و مستشارانی را که طی‌ قرارداد‌های دو طرفه در اختیار حکومت آزربایجان گذارده بود شوروی پس بگیرد شوروی هم در یک حرکت سریع موفق شد بسیاری از فداییان آزربایجان را خلع سلاح کند. شوروی حتی کمک های مردمی آزربایجان شمالی به آزربایجان جنوبی را بنام اموال شوروی غصب کرد . بین مردم تبریز حتی یک خاطره هم در روایت بوده و هست که" در اردو گاه آموزشی فدائیان یک تانگ شکسته و خراب برای آموزش اولیه فدائیان بصورت ماکت گذشته شده بود که نیرو‌های شوروی در زمان ترک آنرا نیز با نام اموال شوروی بردند.." قوام از سیاست جهانی و اختلاف بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی که پس از مرگ فرانکلین دلانو روزولت دردوازدهم آوریل سال ۱۹۴۵ کم کم به وجود آمده بود، به نحو جالبی استفاده کرد و ازعقب نشینی شوروی­ها و فرقه­ ی دموکرات سواستفاده کردهوتمایل داشت که آن را به حساب خود بگذارد؛ او با پا درمیانی آمریکا و با توجه به اولتیماتوم بیست ویکم آ وریل ۱۹۴۶ ترومن به دولت شوروی در خصوص خروج نیروهای شوروی ، مسأله­ نفت شمال را به حل مسأله ­ آذربایجان گره زد.تهدید آمریکا به بمباران اتمی مسکو به مشابه بمباران هیروشیما, شوروی را به عقب کشاند . همزمان با انعقاد این قرارداد، احمد قوام با رهبران حکومت ملی آزربایجان به مذاکره پرداخت. پس از مذاکره ی بسیارطولانی، سرانجام موافقتنامه ای در تاریخ ۱٣ ژوئن سال ۱۹۴۶ به امضا رسید که در آن تشکیل شورای اداری در آزربایجان برای اداره نمایندگان سازمان های ولایتی و شورای عالی انجمن های ولایتی پیش بینی شده بود. دولت "ایران" موظف شده بود تا به تصویب رسیدن قانون جدید، انجمن های ولایتی منتخب در سال ۱۹۴۵ را به رسمیت بشنا سد. بنا به شرایط تعیین شده در موافقتنامه، دولت موافقت کرد که ۴/٣ در آمد حاصله ازآزربایجان به مصرف نیازهای آزربایجان برسد و فقط ۴/۱ آن به خزانه ی دولت مرکزی به منظور تا مین مخارج عمومی دولت "ایران" واریز شود. طبق مفاد موافقتنامه، دولت "ایران" تقسیم اراضی آزربایجان را میان دهقانان مورد تا یید قرارمی داد. درموافقتنامه تعیین شده بود که: در مدارس ابتدایی به زبان مادری تورکی و در مدارس متوسطه و عالی آزربایجان به دوزبان تورکی آزربایجانی واختیاری فارسی تدریس شود، درضمن دولت ایران موافقت کرد که این حق در سا یر۷۰% ایران ملل غیر فارس اجرا شود که کودکان آنها تا کلاس پنجم ابتدایی به اجبار زبان مادری خود تحصیل کنند. افزون براین، قرار شد مذاکره و توافق با شعوبیان خونخوار آریا پرست دولت "ایران" درعرصه سیاسی و اجتماعی سراسر"کشور"جعلی و سیاسی ایران دمکراسی برقرار سازد. به خصوص رژیم فارس موظف گردید که پس از افتتاح مجلس دوره ی پانزدهم قوانین جدیدی بر اساس اصول دمکراسی و ایجاد نوعی‌ فدرالیسم قدیمی‌ و انقلاب مشروطه بنام " انجمن های ایالت‌ها ولایت ها "به تصویب برساند. چند ماه از عقد قرارداد میگذشت و رژیم فارس به قول‌ها و مفاد قرارداد عمل نمیکرد , در واقع قوام با کمک سازمان جاسوسی سعی‌ در جمع آوری اطلاعات و جلب رضایت بلوک غرب برای اشغال آزربایجان و الحاق آن به "ایران" داشت و با دادن امتیازات به بلوک شرق برای حمایت نکردن از دولت آزربایجان در مجامع بین‌المللی و قانع کردن دولت‌ها برای چشم پوشی از جنایت اشغال آزربایجان ,همچنین فرستادن نظامیان در لباس مبدّل به آزربایجان زمان میخرید . آمریکا که دراین جغرافیا تازه جای انگلیس را برای اولین بار تحت نام " منافع مشترک "هردو گرفته بود دوست نداشت کشور جعلی "ایران "که بدست متحده خود انگلیس,برای منافعِ غرب ایجاد شده را از دست دهد یا در حمایت بلوک مقابل بیفتد ویااینکه کنترل آنرا از دست داده واز نقشه‌های بلند مدت برای چپاول نفت( الاحواز) و امتیازات آب‌های گرم و گردنه گمرک اروپا و خاورمیانه (آزربایجان جنوبی )دست بکشند یا حضور سیاسی در منطقه وکنترل ملیت‌ها مخصوصاً تورک هارا از دست دهند.آمریکایی ها با شلتاخ بازی ودوطرفه بازی کردن هرروز به طرق مختلف (مصاحبه رسانه‌‌ای مقامات - بیانات کنسول گری‌ها )به مسئله نفت شمال، شکایت میکردند و مدام بیانات علیه شوروی و کشورهای بلوک شرق صادر میکردند. ژرژآلن در یازدهم سپتامبر ۱۹۴۵ طی مصاحبه ای می گوید: "ایرانیان صاحب خانه و در امور کشور خود مختارهستند؛ آنها آزادی کامل برای رد یا قبول قرارداد قوام - سادچیکف را دارند و اگر تصمیم به رد کردن آن بگیرند دولت آمریکا در مقابل هر گونه رویه تهدید آمیز وارعابی که شوروی ها پیش گیرند به ایران کمک و مساعدت خواهد کرد." با این بیانات , آمریکا چراغ سبز حمله با آزربایجان را به ایران میداد. پیشه‌وری با شک و نا امیدی به موافقتنامه " پیشه‌وری- مظفر فیروز " بین حکومت ملی آزربایجان و دولت ایران درروز۲٣ خرداد ۱٣۲۵، نگاه میکرد و صمیمیت ایرانی‌‌ها و قوام را باور نداشت. اوایل حاکمیت حکومت ملّی آزربایجان جنوبی جهان سیاسی دیگر به دو بلوک شرق وغرب تقسیم شده بود، با توجه به اینکه خود پهلوی‌ها هم جزوه بلوک غرب بوده و در فکر انتقال شدید توهم آریایی از آلمان به "ایران" بود و غربیها چه در تحمیل حاکمیت شونیسم فارس ۱۹۲۵ و چه در همکاری نزدیک با آسوریها و ارامنه در۱۹۱۸ قتل عام شهرهای اورمیه وسلماس و... چهره خوبی‌ نزد آزربایجان نداشتند .و این امر از طرفی‌ بهانه‌ای دست فارس و یاغی‌ گران ایرانی‌ , جهت کمونیست نامیدن حرکت ملی آزربایجان و بدنام کردن حکومت ملّی شده بود ( از این ابزار هم همین امروز هم استفاده می‌کنند) حزب کمونیست شوروی رهبری بلوک شرق را برعهده داشت واین حزب در جهت منافع خود در منطقه و جهان عمل می کرد.اگر در اوایل حاکمیت فرقه منافع حزب کمونیست شوروی در جهت دفاع از تحولات منطقه‌ای فوق بود با تغییر اوضاع سیاسی جهان و شکلگیری کشورهای اروپای شرقی و مخصوصا الحاق کشورهای بالکان به شوروی، بلوک غرب به رهبری آمریکا حاضر به از دست دادن سیطره سیاسی خود در جغرافیایی سیاسی فلات ایران نشد . مسئولین سیاسی مسکو به طوررسمی به پیشه وری با نامه ای تهدید آمیز گفتند که نباید نیروهای مسلح آزربایجان در برابر نیروهای دولت مرکزی مقاومت کنند و پیشنهاد کردند که فقط تعداد انگشت شماری از سران حکومت ملّی به خاک آزربایجان شمالی وارد شوند . ولی‌ پیشه وری نپذیرفت و طی‌ یک نامه به آزربایجان شمالی باکوو فرستادن ٣سفیر به آنکارا تقاضای کمک نظامی کرد. در واپسین روزها تیمسار نوائی را مأمور پدافند شهر تبریز و تیمسار عظیمی را مامور برپاداشتن استحکامات اطراف به ویژه بلندیهای میانه و تبریزکردند. قوام همه زمینه ها را برای قلع و قمع آزربایجان فراهم آورده بود. تو افق روسیه و آمریکا و انگلیس را داشت و درپی فرصتی مناسب می گشت. به طوری که می خواست از مسئله آذربایجان و توازن نیروهای داخلی به نفع خود استفاده کند پیشه وری دستور مقاومت علیه قوای یاغی‌ ایران را اعلام کرد و گفت: " باید به حکومت مرتجعین وخائنین و دیکتاتورها وجلادان خون آشام پایان داد." با طرح اشغال نظامی آزربایجان و کمک لوجیستیکی وسلاح های سنگین آمریکایی‌ها قرار شد که ارتش محمدرضا از دو سمت زمینی‌ و چند خط هوایی‌ که خود شاه هم در آن حضور خواهد داشت به آزربایجان حمله کند. ارتشبد حسین فردوست در این مورد نیز می نویسد: "دو لشکر به سمت آزربایجان حرکت داده شد. یکی به فرماندهی سرتیپ هاشمی از محور میانه- تبریز و دیگری به فرماندهی سرتیپ ضرابی از محور میانه- مراغه- تبریز . دولت آمریکا نه فقط ارتش و ژاندارمری ایران را سرپرستی می کرد بلکه با پیشنهاد یک وام ۲۵۰ میلیون دلاریبه نیروهای ارتجاعی دلگرمی می بخشید." پیشه وری با اخبار آمادگی ایران برای حمله واحتمال اشغال مجدد آزربایجان ودرمقابلسکوت شوروی , وجواب غرب و دولت‌های دنیا به بهانه " این مسئله داخلی‌ ایران است " میگفت : " امروز دیگر شوروی و غرب میگویند این مسئله داخلی‌ ایران است و اراده ملت ۵ ملیونی آزربایجان را نادیده میگیرند ، بگذار آنها به آزربایجان حمله کنند و فدائیان ما با مشت چماق ,حتی دست خالی‌, سر مهاجمین را له‌ کنند آن وقت ما هم میگوییم این مساله داخلی‌ آزربایجان است" نورمن شوراتسکفنورمن شوراتسکف فرمانده نیروهای آمریکا در حمله نیروهای اشغالگر به آزربایجان در فرماندهی ژاندارمری ایران و عملیات هوایی مشارکت داشت . در آزربایجان نیروهای اشغالگر ایران که هنگام ورود به زنجان تا حدود تازه کند (قصبه‌ای بین زنجان و میانه) پیش رفته بودند روز ۱۶/۹/۲۵ پیشروی خود را بسوی میانه آغاز کردند اما قوام هم با رقص دیگر طی اعلامیه‌ای ادعا می کرد که اعزام قوای تامینه به آزربایجان ... به هیچ وجه جنبه تعرض و لشکرکشی ندارد و جز حسن اجرای انتخابات و حفظ آزادی عموم، جز رافت و شفقت به اهالی و تامین رفاه و آسایش مردم نیست. با حرکت نیروهای نظامی مرکز و آزربایجان جنگ در میانه شروع شد و جبهه میانه به دو قسمت جنوبی که نیروهای تازه کار قزلباشی (سرباز وظیفه) از آن دفاع می کرد و شمالی که در دست فدائیان و افراد ایل اصانلو و جهانشاهلو بود تقسیم گردید.زنجان و میانه مقاومت نیروهای ارتش ملی فدائیان آزربایجان با قوای اشغالگر ایران بالا گرفت ودرچند مورد قوای دولتی مجبور به عقب نشینی شدند. درست در همان روز که قوام دستور حمله به آزربایجان را صادر کرد.قوام با اشاره شاه و طراحی عملیات آمریکا در ۱۹ آذرماه سال ۱٣۲۵ فرمان حرکت نیروهای پشتیبانی و حمله به آزربایجان جنوبی را صادر کرد,جبهه جنوبی به علت تازه کار بودن افراد و غفلت فرمانده آن اکبر رامتین شکست خورده و در حال عقب نشینی بود ولی جبهه شمالی مهاجمین را به عقب رانده به سوی زنجان پیشروی می کرد. حاکمیت ملی آزربایجان به حد کافی‌ فدایی برای مبارزه داشت ولی‌ سلاح برای مبارزه کافی‌ نبود . روز ۲۰ آذر ماه سال ۱٣۲۵، نیروهای فدایی در مناطق مختلف شکست خوردند وعقب نشینی کردند. روزبیستم و بیست و یکم آذرماه عده ای از آزادیخواهان و سران فرقه که حاضر نبودند دست بسته تسلیم دشمن شوند، جهت طلب کمک به قلی اف کنسول شوروی در تبریزمراجعه کردند. کنسول با صراحت به آنها گفت: "نیروهای دولتی برای نظارت در امر انتخابات به آذربایجان می آیند و با شما کاری ندارند. شماهمچون گذشته به کار خود مشغول باشید. آنها به ما قول داده اند که با مردم آذربایجان رفتار مسالمت آمیزی خواهند داشت و چون مسئولین سیاسی شوروی در تبریز اطلاع یافتند که ممکن است عده ای دست به عملیات پارتیزانی بزنند، ازاین اقدام به طورجدی جلوگیری کرده و به آنها اظهار داشتند، در آذربایجان نباید هیچگونه برخورد نظامی پیش آید، چنانچه خود را در معرض خطر می بینند می توانند به خاک شوروی پناهنده شوند" افرادی همچون بی ریا ,شبستری در لحاظت آخر امر مقاومت پیشه‌وری را گوش نکرده و به باور پیام‌های شوروی و قوام , به فدائیان لغو مقاومت دادند .دوگانگی در بین فداییان آزربایجان در هنگام مقاومت بوجود آمد .پیشه‌وری در ۲۰ آذر ۱۳۲۵با حیله سازمان امنیتی روسیه به بهانه مذاکره و به اسم رجوع برای دریافت کمک سلاح ازمردمآزربایجان شمالی ، برای فداییان به نخجوان فرا خوانده شد و برای چند روز قرنتینه شد بعد از چند روز از سقوط حکومت در آزربایجان جنوب او را آزاد و به باکو انتقال دادند . فریدون ابراهیمی و دسته فدائیان مرکزی منطقه آرک تبریز و فدائیان اورمیه به رهبری آزاد وطن تصمیم به مقاومت گرفتند و بسیاری همانجا , درسنگرمقاومت شهید شدند و مابقی که اکثراً زخمی‌ها بودندهمگی‌ دستگیر و بلا استثنا بدون محاکمه اعدام شدند هزاران فدایی غافلگیرانه مجبور به عقب نشینی به آزربایجان شمالی شدند، چنانچه درسال ۱٣۲۶ رونامه های باکو تعداد پناهندگان تورکان آزربایجان جنوبی را هفتاد هزار تا صد هزار نفر نوشتند.از همان روز ۲۱ آذرماه سال ۱٣۲۵، کشتار و غارت بی رحمانه در سراسر آزربایجان آغاز شد .بیش ۵۰ هزار نفر قتل‌ام شدند طوری که خود روشنفکران فارس آنرا نتوانسته انکار کنند و حتی به تحریف و بدنام کردن شهدای آزربایجان هم که شده مجبور به فاش و اعتراف این جنایت تاریخی‌ شدند .نویسنده ی کتاب " کارنامه مصدق و حزب توده" این رقم را "چهل هزارنفر" اعلام می کند و دکتر کشاورز این عده را "شانزده هزار نفر "برآورد می کند. در اول انقلاب ۲۱ آذرماه ۱۳۲۴ بعد از تسلیم لشکر ایران در تبریز , یک سرهنگ جنایتکار , سرهنگ زنگنه, در اورمیه از فرمان فرمانده لشکر ملی آزربایجان در تبریز سرپیچی کرد و به جای تسلیم به اراده ملت آزربایجان دست به کشتار مردم بی‌دفاع اورمیه و روستاهای اطراف کرد. در این قتل و عام صدها نفر از روستائیان اورمیه شهید شدند در این کشتار ژاندارمهای دزد و شیره‌ای هم شرکت داشتند.سرهنگ رنگنه بعد از شکست از فدائیان به ترکیه گریخت و بعد تسلیم حکومت ملی شد که توسط فریدون ابراهیمی محاکمه شد و با یک زندانی حکومت ملی به نام جلال قره باغی مبادله شد و آزاد گشت ایشان در آذر ۱۳۲۵ هم به همراه ارتش ایران باز به آزربایجان حمله کرد و این بار صدها نفر هم کشت. سرلشکر زنگنه در کتاب "مأموریت‌های من در آزربایجان" به آشکار از کلمه" اشغال" استفاده می‌کند واز اشغال آزربایجان سخن میگوید . وی در این کتاب از لحظه ورود به زنجان جنایت‌های مرتکب شده خود را با افتخار به قلم گرفته است سرلشکر زنگنه در خصوص حمله ارتش چنین می نویسد: "ستون شرقی با دفاع سخت دموکراتها روبرو شده مجبور به عقب نشینی گردید اما در مراحل بعدی درگیری ستون شرقی پس ازسقوط آق کند، بالاخره در ساعت ۵ صبح روز ۲۱ آذر قره بلاغ - میان بلاغ - سلیمانلو را به تصرف درآورده و در پایان روز ۲۱ آذر به مامانلو ۱۸ کیلومتری میانه رسید. ستون مرکزی که از ساعت ۶ آذر۱۹ ارتش ایران از سه جناح به آزربایجان حمله ور شدند روز ۱۹ آذر از مبداء حرکت، شروع به پیشروی کرده بود، پس از زد و خورد شدید با دموکراتها به دلیل اینکه مواضع دموکراتهابه شدت بمباران می شد و ستون مرکزی حرکتش با پشتیبانی تانک‌ها و آتش دقیق توپخانه در تمام طول جبهه همراه بود توانست دموکراتها را وادار به عقب نشینی نماید.....در ۲۷ آذر ۱۳۲۵ تمامی‌ آزربایجان اشغال شد" سرلشگر زنگنه به سالنی در دبیرستان فردوسی میره که صدها نفر که حکم اعدامشون صادر شده بود و منتظر اجرای حکم بودن جمع آوری شده بودند.زنگنه براشون سخنرانی میکنه میگه: " هر کسی بگه پشیمونم و عذرخواهی کنه و حکومت تهران رو به رسمیت بشناسه خواهد بخشید و اونا رو حتی از زندان آزاد خواهد کرد که به سر زندگیشون برگردن"زنگنه در ادامه با تعجب می نویسد "در جمع فوق از هر قشری و از هر سنی افراد متختلف بودندهمه یکصدا فریاد سر می دهند " یاشاسین آذربایجان " سرهنگ زنگنه كه به قساوت مشهور بود به دادستان نظامی تبریز منصوب شد . اینكه او یك وقتی كودكان شیرخواره دمكرات ها را به تنور انداخته بود ، هنوز از خاطره ها محو نشده بود.بر اساس نوشته های زنگنه تمامی دستگیر شدگان در محل فعلی دبیرستان فردوسی تبریز بصورت فله ای محاکمه و به اعدام محکوم می شدند. سرتیپ هاشمی در دیدار با كراسنی كنسول شوروی اطمینان داد كه امنیت موسسات شوروی را تضمین می كند . او افزود كه تنها ماموریت او برقراری نظم هنگام برگزاری انتخابات است و درباره سایر مسایل هیچ گونه دستوری دریافت نكرده است . با وجود این ، این نظامی ها صاحبان اصلی شهر شدند و نخستین دادگاه نظامی آغاز بكار كرد . İbrahimi -Edamنویسنده و "منتقد ادبی" فارس عبدالعلی دستغیب از تبعید آزربایجانیها درزمان شاه ودر جریان حکومت مرحوم پیشه وری نوشت "من در شيراز متولد شدم... اولين مطلب جدي كه نوشتم و خيلي هم سر و صدا كرد، مطلبي بود درباره تبعيدي‌هاي آذربايجان و در روزنامه اي كه دكتر انور خامه اي چاپ مي‌كرد چاپ شد و جالب است بدانيد كه اين مطلب سر مقاله روزنامه هم شد. درسال ۱۳۲۶ دولت حدود ۲۶ هزار نفر را به دليل "غائله" آذربايجان به نقاط بد آب و هوا تبعيد كرده بود. آن موقع در حدود ۳۰۰- ۴۰۰ نفر از هموطنان آذري(بخوان تورکان آزربایجان ) را به جهرم، عده اي را به لار و عده ديگري را به بندرعباس بردند. عده اي را كه به جهرم آورده بودند، معلوم بود اتهام آنها سبكتر است، چون هواي جهرم نسبت به هواي لار و بندر عباس ملايمتر است. زن و مرد و بچه در عسرت و سختي بودند و من با ديدن آنها خيلي متأثر شدم. مقاله‌اي درباره وضع رقت بار آنها نوشتم و فرستادم و دكتر انور خامه‌اي آن را در روزنامه حجار چاپ كرد." قربانی کردن انسان در جلو ارتش ایران به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران" ارتشایران با تاسی از ارتش بی‌رحم و افسران عقده‌ای جنایات زیادی که در تاریخ آزربایجان مثل و مانندی نبوده انجام دادند. از جمله قربانی کردن چندین فدائی در جلو کامیون ارتش با شعار "زنده باد ایران- قربانی برای ایران" که در تاریخ آزربایجان سابقه نداشته است در این مورد احمد ساعی از اساتید دانشگاه تهران در خاطرات خود در این باره در مصاحبه با ماهنامه «خوی نگار» چنین بیان می‌کند: "... چند روز بعد، مدیر مدرسه بعد از نطق آتشینی اعلام کرد که برای پیشواز ارتش آماده باشید. هنوز ارتش وارد خوی نشده بود که دفتر فرقه دمکرات در طبقه دوم ساختمانی در میدان مرکزی، به دست ارتش (و اراذل اوباش وابسته به رژیم اشغالگر ایران) افتاد بلند گوی احمدی را هنگام سخنرانی گرفتند و از طبقه دوم پایین انداختند. کشته شدن یزدانی را دیده‌ام و همه را با جزییات کامل خاطر دارم. یادم می‌آید روز پیشواز از ارتش هنگام عبور از جلوی منزل آقای فتحی با دیدن جنازه‌ها میخکوب شدم. شمردم، ۱۹ نفر بودند. در محل معروف به «طییاره مئیدانی» ایستادیم و انتظار طول کشید خسته و نگران مادرم بودم، آیا می‌توانم تنها به خانه برگردم؟ بالاخره کامیونهای ارتش دیده شد اولین ماشین که ایستاد، افسری پیاده شد تا آن لحظه متوجه نبودم که ۳ نفر با دستهای بسته بین جمعیت هستند هر ۳ نفر را دست و پا بسته زمین خواباندند و سر بریدند. خونشان روی لباس‌هایم پاشید. به شدت بر خودم لرزیدم و هنوز هم آن لرزش را در وجودم احساس می‌کنم. شب وقتی ماجرا را برای پدرم تعریف کردم، گفت یکی از آنها الهوردی دباغ بود" شاعر سهراب طاهر , از افسران قیزیل باش حکومت ملی آزربایجان می‌نویسد "۱۹ آذر ارتش شاه وقتی‌ وارد قافالان کوه شد یک فدائی ۱۶ ساله را که دستگیر کردند برای ایجادرعب و وحشت در بین فدائیان آزربایجان و روحیه بخشیدن به ارتش شاه , به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران" سر بریدند ... در ۲۷ آذر ۱۳۲۵ تمامی‌ آزربایجان اشغال شد و روز‌ها اجساد شهدا بر روی زمین یخبندان تبریز ، اورمیه ، سراب ،مرند ، سولدوز ، ماکو ، مراغه ، شبستر ، زنجان ، جلفا .... ماند. طوری که بعدها نمی‌شد این جنازه‌های یخزده را برای جمع آوری از زمین کند .... عضو‌های دستگیر شده فرقه دمکرات و نزدیکان آنها‌را به اعدام و زندان‌های طویل مدت در مناطق کویر نشین فارس محکوم کردند"

روس فارس ارمنی بتون تورکن دوشمنی .

Yashasin Azerbayjan, Yashasin Iran

زنده باد ایران زنده باد آذر بایجان پاره تن ایران